خلاصه فصل هشتم کتاب نگرشي جامع بر مديريت استراتژيک

(تاليف: دکتر علي احمدي و همکاران، انتشارات: توليد دانش، تهيه کننده: فرشيد حسيني)

 

مدل‏های ترکیبی برنامه‏ریزی استراتژیک

در فصل هشتم سه مدل براي برنامه‌ريزي استراتژي تحت عنوان مدل‌هاي ترکيبي برنامه‌ريزي استراتژيک مورد بررسي قرار گرفته است. بنابر اظهار نظر نويسنده، این مدل‏ها عمدتا در سطح شرکت و یا سازمان کاربرد داشته و تمرکز آنها روی سلسله‏ مراتب و طی مراحل مختلف برنامه‏ریزی در قالب یک روش همگون می‏باشد. این مدل‏ها عمدتا هدف‏محور بوده و در راستای تحقق رسالت و اهداف سازمان در افق بلندمدت طراحی شده‏اند. لذا، از این رو بیشتر به مدل‏های برنامه‏ریزی بلندمدت شباهت دارند. لیکن، در محیط‏های پایدار با تغییرات محیطی قابل کنترل به عنوان مدل برنامه‏ریزی استراتژیک قابلیت بکارگیری دارند.

 

مدل ترکیبی فیلیپس

به‏طور کلی، برنامه‏ریزی استراتژیک به روش مدل ترکیبی فیلیپس (که به کمک آن اهداف، ماموریت‏ها، استراتژی‏ها، برنامه‏ها، و پروژه‏های واحدهای اقتصادی مشخص می‏شوند) بدین صورت است که در ابتدا هر واحد، آرمان‏هایی که برای آینده طویل‏المدت خود دارد، و ماموریت و اهداف بلندمدت خود را بیان کرده و سپس استراتژی‏های لازم جهت رسیدن به اهداف را مشخص می‏نماید. در نهایت، پس از ارزیابی قبل از اجرای این استراتژی‏ها در مواجهه با عوامل داخلی و خارجی شرکت، در صورتی‏که استراتژی‏ها در سنجش مثبت ارزیابی گردند، برنامه‏ریزی برای اجرای آنها ادامه می‏یابد. درغیر این صورت، اهداف طوری اصلاح می‏شوند که با امکانات شرکت، وضعیت بازار و شرایط محیطی تطابق حاصل نمایند.

برای تحقق ماموریت شرکت، اغلب هدف اول مشتری بوده و ارزشی که مشتری می‏طلبد ارائه می‏شود و جهت‏گیری به سمت مشتری است. دومین هدفی که در برنامه‏ریزی استراتژیک معمولا بدان توجه می‏شود، نوآوری است. در این بخش، خرید تکنولوژی جدید، عرضه‏ی تکنولوژی و ورود به تکنولوژی جدید به عنوان هدف مورد بحث و ارزیابی قرار می‏گیرد. سومین هدف، به بهره‏وری می‏باشد. بهره‏وری موجب افزایش توان رقابتی واحد شده و در واقع بدون آن رقابت معنا ندارد.

توجه به بخش مالی، چهارمین هدفی است که برای مشخص کردن آن باید به سوالات زیر پاسخ داده‏شود:

1. میزان درآمد شرکت چقدر است؟

2. چند درصد از درآمد هریک از واحدها در اختیار آنها گذاشته‏ می‏شود؟

3. آیا شرکت می‏تواند با افزایش درآمد خود جهت افزایش سرمایه‏گذاری اقدام نماید؟

پنجمین هدف، سازمان‏دهی منابع انسانی است. در این بخش باید برنامه‏ریزی نیروی انسانی و تقسیم کار سازمانی مورد توجه قرار گیرد.

هدف ششم، لحاظ کردن محیط خارجی می‏باشد. از آنجا که محیط خارج برخی مسائل را به ما دیکته می‏کند، لذا، باید راجع به آنها نیز هدف داشته‏باشیم یا به‏طور کلی، موقعیت خود را نسبت به شرایط محیط معلوم کنیم. مانند محیط زیست، قانون کلی کار، شهرداری، مسئولیت‏های اجتماعی سازمان، تامین‏کنندگان منابع انسانی وغیره.

 

مراحل مدل فیلیپس

• الف- مشخص کردن چشم‏انداز و ماموریت شرکت

• ب- تعیین اهداف بلندمدت شرکت و پیشنهاد استراتژی (ماهیت استراتژی)

• ج- تهیه‏ی جدول فرصت‏ها و تهدیدات محیطی ETOP: شدت تاثیر این روندها بر استراتژی‏های مشخص شده را توسط جدول بررسی نموده و تاثیر مثبت و منفی هرکدام از روندها را روی هریک از استراتژی‏ها با امتیاز 5- بدترین تاثیر تا 5+ بیشتر سازگاری و تاثیر مثبت و بررسی می‏نماییم.

• د- تهیه‏ی جدول SAP: ابتدا امکانات (توانایی‏های) شرکت توسط این جدول شناسایی و ارزیابی می‏شوند. موارد ذکر شده در این جدول با توجه به نوع فعالیت برای هر شرکت می‏تواند متفاوت باشد. سپس، تاثیر این توان‏ها و امکانات بر استراتژی‏های پیشنهاد شده را با کمک SAP مورد بررسی قرار دهیم. هریک از این توان‏ها با هریک از استراتژی‏ها به‏طور متقابل بررسی شده و تاثیرات منفی و مثبت هرکدام روی استراتژی‏ها مورد تجزیه و تحلیل قرار می‏گیرند.

• ه- انتخاب استراتژیک: رسالت شرکت و اهداف بلندمدت ذکر شده در جداول را در نظر می‏گیریم. از کنار هم قرار دادن یک یا چند استراتژی که در بررسی‏ها تا این مرحله موفق به کسب امتیاز مثبت گردیده‏اند، برنامه‏ریزی استراتژیک برای رسیدن به آن هدف بلندمدت صورت می‏گیرد. مدل فیلیپس بعد از تدوین استراتژی به تعریف پروژه می‏پردازد.

 

مدل کارت امتیازی موزون (BSC)

مدل کارت امتيازي موزون که براي اولين بار بعنوان روشي براي ارزيابي عملکرد سازمان‌ها معرفي شد، امروزه بعنوان يکي از بهترين روش‌ها براي برنامه‌ريزي استراتژيک به گونه‌اي که قابل پياده‌سازي باشد، مطرح است. براي اساس اين مدل استراتژي سازمان بايد به ابعاد و اهداف عملکردي در چند لايه (طبق مدل اصلي به چهار لايه مالي، مشتري، فرايندهاي داخلي و زيرساخت‌هاي رشد و يادگيري) ترجمه شده و سپس براي هريک از اهداف تعيين شده در اين لايه‌ها يک يا چند شاخص و اهداف استاندارد براي اندازه‌گيري ميزان دستيابي به اهداف تعيين مي‌شود. در مرحله آخر براي دستيابي به استانداردهاي تعيين شده براي هر شاخص تعداد طرح و اقدام عملي تعيين و تعريف مي‌شود.

نکته مهم در اين راستا موضوع شاخص‌ها است. یک شاخص چه هنگام خوب است؟ یک شاخص زمانی مناسب است که آنچه را که باید اندازه‏گیری شود، بتواند به‏درستی اندازه‏گیری کند. یک شاخص چه زمانی ایده‏آل است؟ هنگامی‏که نه تنها برای سنجش میزان انحراف عملکرد گذشته از اهداف، بلکه فراتر از آن، برای پیاده‏سازی استراتژی سازمان نیز وسیله‏ای قدرتمند باشد. این مجموعه که شامل شاخص‏های فرایند و نتایج نهایی می‏باشد، به سرعت تصویر جامعی از عملکرد سازمان در اختیار مدیران قرار می‏دهد تا چگونگی پیشرفت سازمان را در رسیدن به اهداف استراتژیک اندازه بگیرند.

مدل ارزيابي موزون، اهداف و استراتژی‏های شرکتی را به یک مجموعه‏ی مفهومی از معیارهای سنجش عملکرد تبدیل می‏کند که چارچوبی برای اندازه‏گیری و سنجش مدیریت استراتژیک فراهم می‏سازد. کاپلان و نورتون برای جامعیت شاخص‏ها و درک تصویری روشن از سازمان، پیشنهار می‏کنند که مدیران، اطلاعاتی در خصوص چهار منظر را در یک کارت یادداشت تعدیل شده جمع‏آوری نمایند و به تحلیل آنها بپردازند. این چهار منظر عبارتند از:

• منظر مشتری

• منظر فرایندهای داخلی کسب و کار

• منظر رشد و نوآوری و یادگیری سازمانی

• منظر مالی

 

منظر مشتری

وجه مشتریان سازمان‏ها را قادر می‏سازد تا معیارهای اصلی سنجش وضعیت مشتریان شامل رضایت، وفاداری، حفظ و نگهداری، بدست آوردن مشتریان جدید وغیره را مورد سنجش، توجه و بهبود قرار می‏دهند. منظر مشتری به مدیران یادآوری می‏کند که باید آگاه شوند، آیا سازمان مشتریان خود را در رفع نیازهایشان راضی نموده‏ است. در این صورت، مدیران می‏توانند به این پرسش‏ها پاسخ دهند:

• سازمان نزد مشتریان نسبت به رقبا چه جایگاهی دارد؟

• برای دستیابی به آرمان‏های سازمان، چگونه باید در برابر مشتریان ظاهر شد؟

در منظر مشتريان معمولا معيارهاي مختلفي مورد استفاده قرار مي‌گيرند.

• دسته‏ی اول. گروه معیارهای اصلی بوده و عبارت از معیارهای متداولی که معمولا همه‏ی سازمان‏ها آنها را به‏کار می‏گیرند.

• دسته‏ی دوم. معیارهایی مربوط به سنجش عواملی است که برای مشتری خاص ارزش می‏آفریند. اين معيارها  به سه بخش زير تقسيم بندي مي‌کنند:

• شرکت‏های برتر عملیاتی: ترکیبی از کیفیت، قیمتريال و سهولت خرید را در دستور کار دارند.

• شرکت‏های رهبری محصول: با نوآوری در محصول شناخته می‏شوند.

• شرکت‏های صمیمیت با مشتری: سعی دارند تا با مشتریان ارتباطی تنگاتنگ و صمیمی برقرار کنند.

 

منظر فرایندهای داخلی کسب و کار

در منظر فرایندهای داخلی کسب و کار چند نکته‏ی اصلی نهفته است که عبارتند از:

- فرایندهای داخلی در یک زنجیره‏ای از تولید ارزش برای مشتریان ارزش ایجاد می‏کنند.

- قوت و ضعف یک سیستم، بستگی به چگونگی انجام فرایندهای داخلی آن دارد.

- کارایی، راندمان و کیفیت فرایندهای داخلی با معیارهای سنجش مناسب باید اندازه‏گیری شوند.

سنجش میزان ارزش‏آفرینی و نحوه‏ی ارتباط بین فرایندها، می‏تواند مدیران را در شناخت امور یاری دهد. از این رو لازم است تا فرایندهایی که برای دستیابی به اهداف مربوط به مشتریان و سهامداران و غیره حیاتی هستند، شناسایی شوند مورد پرسش قرار گیرند که آیا:

- فرایندها با مقاصدی که برای آنها طراحی شده‏اند، هماهنگی دارند؟

- فرایندها ارزش‏ها را به قسمت‏های لازم به‏طور موثری منتقل کنند؟

- کیفیت، خلاقیت و نوآوری و مسئولیت‏پذیری در سازمان وجود دارد؟

-  و نهایتا، سازمان باید در چه کارهایی کارآمد شود؟

هر سازمانی مجموعه‏ای منحصربفردی از فرایندهای داخلی دارد که در ایجاد ارزش جهت مشتریان و تولید نتایج نهایی مالی عمل می‏کنند. الگوهاي معمول سازمان‌ها براي شناسايي فرايندها عبارتند از:

الگوی شماره‏ی یک

• فرایندهاي نوآوری: در این فرایند نیازهای پنهان یا جدید مشتریان شناسایی شده و محصول یا خدمتی که نیازهای مزبور را تامین می‏کند، طراحی و تولید می‏شود.

• فرایندهاي عملیات: در این فرایند محصولات و خدمات موجود تولید و تحویل مشتری می‏شوند.

• فرایندهاي خدمات پس از فروش: در این فرایند، بعد از فروش و تحویل کالا، خدمات لازم به مشتریان ارائه می‏شود. (شکل‌ها از روي کتاب مطالعه شود)

الگوی شماره‏ی دو

• فرایندهای اصلی: لجستیک ورودی، تولید، لجستیک خروجی، بازاریابی و فروش و خدمات پس از فروش.

• فرایندهای پشتیبانی: ساختار و زیربنای سازمانی، مدیریت نیروی انسانی، توسعه‏ی تکنولوژیکی و خرید.

 

منظر رشد و نوآوری و یادگیری سازمانی

توانایی یک سازمان در نوآوری، بهبود و یادگیری مستقیما با ارزش آن به عنوان یک سازمان گره می‏خورد. یک سازمان زمانی می‏تواند رشد و نوآوری داشته‏باشد که قادر به توسعه‏ی مهارت‏ها و رهبری خود باشو و از اشتباهات خود و رفتار سایر سازمان‏ها درس بگیرد و بتواند برای خود روش‏های جدیدی ایجاد کند.

در منظر یادگیری و رشد، هدف فراهم آوردن زیرساخت‏ها و منابعی است که تحقق هدف‏های سازمان در وجوه دیگر را ممکن سازد. کارت امتیازی متوازن برسرمایه‏گذاری برای آینده تاکید می‏کند، ولی نه فقط در وسایل و تجهیزات و تحقیق و توسعه بلکه علاوه‏ بر آن، سازمان‏ها باید در دیگر زیرساخت‏های خود شامل نیروی کار، سیستم‏ها، روش‏ها و غیره نیز سرمایه‏گذاری کنند تا بتوانند به هدف‏های مالی بلندمدت دست یابند.

کاپلان بستر یادگیری، رشد و نوآوری را "زیرساخت سازمانی" می‏نامد. کارت امتیازی تعدیل شده سلامتی زیرساخت‏های سازمانی، شایستگی‏های کلیدی، دارایی‏هایتکنولوژیکی، تغییرات محیطی و مدیریت استراتژیک را مورد بررسی مداوم قرار می‏دهد. در این صورت، مدیران باید به این پرسش‏ها پاسخ دهند که:

• آیا سازمان یادگیرنده است؟

• آیا در ارائه‏ی محصول و خدمات قدرت ادامه دادن به بهبود و خلق ارزش بیشتر وجود دارد؟

• سازمان برای رسیدن به آرمان‏های خود باید کدام‏یک از امکانات و منابع را تغییر و بهبود دهد و تقویت کند؟

 

منظر مالی

کسب نتایج مالی مناسب در شرکت‏ها و موسسات اقتصادی برای بقا و رشد آنها الزامی است و اندازه‏گیری و تحلیل نتایج مالی به عنوان حاصل مهم عملکرد یک سازمان از ضروریات بررسی نقاط قوت و ضعف سازمان‏هاست. اهداف و معیارهای سنجش عملکرد مالی در مراحل مختلف چرخه‏ی حیات سازمان شامل معرفی، رشد، بلوغ، و افول می‏باشد. در مرحله‏ی معرفی رشد، درصد رشد درآمد و فروش در مرحله‏ی بلوغ، سودآوری و در مرحله‏ی افول و پیری، مازاد نقدی عملیاتی عناصر اصلی در معرفی اهداف مالی هستند.

• شاخص‏های رشد و سودآوری

• شاخص‏های کاهش هزینه/ بهبود بهره‏وری

• شاخص‏های بهره‌‏برداری از دارایی‏ها و موجودی‏ها.

با این حال، اهمیت شاخص‏های مالی نباید مانعی برای توجه بر سایر شاخص‏ها شود. بررسی‏های مالی مدیران به این گونه پرسش‏ها پاسخ می‏دهد:

• سازمان از نظر سهامداران و سودبران چگونه است؟

• جهت‏‏‏گیری سرمایه‏گذاری سازمان باید چگونه باشد؟

کارت امتیازی متوازن وسیله‏ای است تا پیوند بین سیستم اندازه‏گیری عملکرد و اهداف و استراتژی تجاری سازمان‏ها را به نمایش گذارد و از این طریق بستر توانمند نمودن زیرساخت‏های لازم را برای تحول فراهم سازد. کارت امتیازی تعدیل شده ماموریت سازمان و استراتژی آن را به مجموعه‏ای از شاخص‏های عملکردی ترجمه می‏نماید و چارچوبی برای اندازه‏گیری میزان اثربخشی مدیریت استراتژیک سازمان پدید می‏آورد. به یک تعبیر، استراتژی مجموعه‏ای از فرضیات راجع به علت‏ها و معلول‏هاست. سیستم اندازه‏گیری باید بتواند روابط علت و معلولی بین عوامل موجود در چهار منظر را واضح و آشکار ساخته تا امکان اداره و اعتباربخشی به آنها فراهم گردد. کارت امتیازی متوازن می‏تواند در یک سیستم مدیریت استراتژیک در جهت انجام فرایندهای مهم مدیریتی ذیل به‏کار گرفته شود:

1. تعریف و تشریح اهداف بلندمدت، چشم‏اندازها و توافق بر سر نتایج آن.

2. ایجاد اتصال و ارتباط بین استراتژی‏ها و معیارهای سنجش.

3. برنامه‏ریزی مجموعه‏ی اهداف و تنظیم استراتژی ابتکاری.

4. آموزش و افزایش بازخور استراتژیک.

در ایجاد یک کارت امتیازی متوازن، بیش از هر چیز لازم است تا آرمان‏ها و ماموریت‏های سازمان مورد توجه قرار گیرند. در این مرحله بررسی ماموریت‏ها و آرمان‏ها و شناسایی گروه‏های محوری که بر سازمان تاثیر می‏گذارند و یا از سازمان متاثر می‏شوند، حائز اهمیت می‏باشد. در گام بعدی، لازم است تا انتظارات هریک از گروه‏ها مشخص شود. پس از شناسایی انتظارات طرفین، اولویت‏بندی آنها در دستور کار قرار می‏گیرد. از این طریق می‏توان اهداف حیاتی سازمان را برای تامین انتظارات تعیین کرد. گام بعدی بررسی شرایط و ایجاد استراتژی‏های محوری برای استفاده هرچه بیشتر از فرصت‏ها را شامل می‏شود. در این مرحله شاخص‏های مرتبط با اهداف و اثربخشی استراتژی‏ها ایجاد و در چهار حوزه‏ی یاد شده، قرار می‏گیرند. در پایان لازم است تا برای هر شاخص اندازه‏ای جهت دستیابی در پایان دوره‏ی مشخص شود. برای ایجاد کارت امتیازی متوازن بهتر است افرادی که در نیمه بالایی هرم سازمانی قرار دارند، وارد عمل شوند.

 

روش برنامه‏ریزی بهبود عملکرد (PIP)

مدل پایپ از جمله روش‏‏هایی است جهت ترسیم اثربخشی روش‏های مرسوم برنامه‏ریزی بلندمدت طراحی شده‏است. از خصوصیات اصلی این روش ایجاد حس مشارکت در شناسایی مشکلات و راه‏حل‏ها توسط افراد مسئول می‏باشد. به عبارت دیگر، روش برنامه‏ریزی بهبود عملکرد فرایندی است که به منظور تجزیه و تحلیل و حل مشکلات به‏کار می‏رود. در این روش مدیران ارشد سازمان درگیر برنامه‏ریزی می‏شوند، بدین‏گونه که ابتدا اهداف نهایی سازمان را مشخص کرده و سپس با یافتن فرصت‏ها، تهدیدها و نقاط قوت و ضعف مسائل و مشکلات اصلی سازمان را تعیین می‏کنند و سپس راه‏حل‏های مناسب را برای غلبه بر این مشکلات پیشنهاد می‏کنند. مدل برنامه‏ریزی پایپ یک مدل برنامه‏ریزی بلندمدت می‏باشد که برای شرایط محیطی پایدار با ثبات می‏تواند به‏عنوان یک الگوی برنامه‏ریزی استراتژیک به‏کار گرفته‏شود.

 

(دانشجويان عزير توجه داشته باشند که استفاده از اين جزوه بايد همراه با مطالعه کتاب در دستور کار قرار گيرد.)