ازادی معنوی
آزادی معنوی انسان
بسم الله الرحمن الرحیم
آزادی معنوی انسان
چکیده:
آزادی ،یکی از لوازم حیات و تکامل است یعنی یکی از نیازمندی های موجود زنده ، آزادی است.آزادی بر دو قسم است :آزادی معنوی و آزادی اجتماعی، انسانی آزاد است که اسیر بتهای درونی خود نشود. آزادی معنوی،
مقدسترین نوع آزادی و هدف مهم پیامبران الهی. انسان همان گونه که از نظر اجتماعی ممکن است اسیر قدرتمندان و زورگویان باشد و در زندان مستبدان نتواند اندیشه خود را شکوفا کند، ممکن است اسیر شهوت،
خشم، آز و کینه درونی هم باشد.. بررسی اندیشه و دیدگاه های مختلف در رابطه با آزادی معنوی و اجتماعی:
اندیشمندان غربی: همواره بر آزادی انسان از موانع بیرونی تأکیدکردهاند..
آیت الله مطهری:آزادی اجتماعی، بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست.
شهید بهشتی: از یک سو می گوید انسان موجودی است که می تواند خود را بسازد (که این همان آزادی معنوی و درونی است) و از سوی دیگر می گوید آدمی می تواند محیط ساز و جامعه ساز نیز باشد..
انبیا: معتقد به هر دو آزادی) درونی و بیرونی( بوده اند.
جامعهای سالم است که در کنار آزادی اجتماعی، آزادی معنوی داشته باشد. محافظت از کرامت نفس، موجب پرهیز از زبونی و پستی میشود. روح انسان وقتی زنده است که از بردگی شهوت و غصب برهد. از پایههای آزادی معنوی در اسلام:توحید،نبوت،معاد،کرامت نفسمی باشد. شناخت خداوند، پشتوانه همه مفاهیم و ارزشهای اخلاقی.
بنابراین، اخلاقی و معنوی بودن، به معنای خداشناس بودن و اعتقاد داشتن به توحید است. بنیاد اخلاق و معنویت، چیزی جز خداشناسی نیست. یکی دیگر ، اعتقاد به نبوت و وحی است. وحی، مبنای آراسته شدن انسان به فضل و ارزشهای الهی. اعتقاد به معاد، سرچشمه همه آزادیهای واقعی است. اعتقاد به معاد یعنی اعتقاد به بیکرانگی سیر اخلاقی. آخرت باوری، مبنای آراسته شدن به صفات باشکوه و جاودانه. خودشناسی، زمینه احساس شرافت و کرامت و تعالی انسان است. کرامت نفس، عامل ارتقای شخصیت وجودی انسان و پی آمد مبارزهای مثبت و معقول با غریزهها و هواهای نفسانی اوست.
ضمن عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما ،و با تشکر از زحماتتان، همواره پیروز و سربلند باشید.
فهرست مطالب: صفحه
مقدمه .......................................................................................................................6
تعاریف آزادی............................................................................................................7
تعریف آزادی از دیدگاه اندیشمندان اسلامی...............................................................8
مفهوم عرفانی آزادی..................................................................................................8
اقسام آزادی..............................................................................................................8
آزادی اجتماعی در قرآن...........................................................................................9
آزادی معنوی.............................................................................................................10
وابستگى آزادى اجتماعى به آزادى معنوى …...........................................................11
تأثیر آزادی معنوی و اجتماعی بر سلامت فرد و جامعه..................................................12
آزاد مرد واقعى..........................................................................................................13
انسان ، يك موجود مركب..........................................................................................14
بردگى روح نسبت به انسانهاى ديگر.............................................................................15
بردگى مال و ثروت....................................................................................................16
من انسانى و من حيوانى.............................................................................................17
آزادى معنوى ، بزرگترين برنامه انبياء ..........................................................................18
دیدگاه اندیشمندان درباره ی انسان آزاد.....................................................................18
آزادی در نگاه اسلام.................................................................................................. 19
مبانی آزادی اخلاقی و معنوی در اسلام................................................................19
الف)اعتقاد به توحید....................................................................................................................................19
ب)اعتقاد به نبوت..........................................................................................................................................20
ج)اعتقاد به معاد .........................................................................................................................................20
د)کرامت نفس...........................................................................................................................................21
منابع........................................................................................................................23
مقدمه:
آزادی يكی از لوازم حيات و تكامل است، يعنی يكی از نيازمندی های موجود زنده،آزادی است، چه اين موجود زنده از نوع گياه و نبات باشد يا از نوع حيوان و يا از نوع انسان، بهر حال نيازمند به آزادی است. آزادی گياه و حيوان متناسب با ساختمان آنهاست. انسان، بالاتر از آزاديهای گياه و حيوان، به آزاديهای ديگری نياز دارد. هر موجود زنده خاصيتش اين است كه رشد و تكامل ميكند. در جايش ايستا، ساكن و متوقف نيست. جمادات كه غير زنده بوده و در نتيجه رشد و تكامل ندارند، به آزادی هم نيازمند نيستند.
مفهوم آزادی باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد : نخست ، تعریف و روش شناسی تعریف آزادی و این كه آزادی چیست و با چه روشی این تعریف بر تعاریف دیگر رجحان دارد .
دوم ، توجه به «آزادی از» ، «آزادی در» و «آزادی برای »بدین معنا ، باید تبیین كرد كه آدمیان باید از چه چیزهایی و در چه محدوده و قلمرویی آزاد باشند و هدف این آزادی ها چیست؟
سوم ، ملاك و معیار آزادی است. آزادی با چه ملاکهایی شناخته می شود و فرد باید دارای چه خصوصیاتی باشد تا به او آزاده بودن اطلاق شود؟
چهارمین نكته ای كه باید بدان توجه كرد، انواع آزادی هاست. آزادی فلسفی یعنی اختیار در مقابل جبر كه مسئله ای پر چالش میان متكلمان اسلامی نیز فیلسوفان غربی از جمله اگزیستانسیالیست ها بوده است. آزادی فكری یعنی آزادی در تفكر و اندیشه، آزادی عقیده. آزادی فردی و آزادی اجتماعی مانند آزادی های سیاسی و حقوقی . و در نهایت ، آزادی اخلاقی و عرفانی. امر به معروف و نهی از منکر که یکی از واجبات دین اسلام است، شبه های متعددی را در تنافی با آزادی به ذهن می آورد.
انسان ، يك موجود مركب
اين از آن جهت است كه انسان در ميان موجودات ديگر يك شخصيت مركب است و يك حقيقت است . اين مطلب را كه انسان يك شخصيت و موجود مركب است ، اديان و فلسفه ها تاييد كرده اند، علما و حتى روانشناسها تاييد كرده اند، و مطلبى غير قابل ترديد است.
ابتدا تعبير قرآنى و تعبير حديثى:
در قرآن مى بينيم كه درباره خلقت انسان (اختصاصا درباره انسان ) چنين مى فرمايد: فاذا سويته و نفخت فيه من روحى فقعواله ساجدين (20).به فرشتگان مى گويد: وقتى كه خلقت اين موجود را تكميل كردم و از روح خود چيزى در او دميدم ، بر او سجده بريد. مى گويد اين موجود يك موجود خاكى است ، من او را از خاك مى آفرينم ، يك موجود طبيعى و مادى است . ولى همين موجود آفريده شده از آب و خاك ، همين موجودى كه داراى جسم و جسدى است مانند حيوانهاى ديگر، و نفخت فيه من روحى از روح خودم چيزى در او مى دمم . لازم نيست كه ما معناى روح خدا را بفهميم كه نفخه الهى و آنچه خدا او را روح خود ناميده است چيست . اجمالا مى دانيم كه در اين موجود خاكى يك چيز ديگرى هم غير خاك وجود دارد. حديث معروفى است ، پيغمبر اكرم فرمود: خداوند فرشتگان را آفريد و در سرشت آنها تنها عقل را نهاد، حيوانات را آفريد و در سرشت آنها تنها شهوت را نهاد، انسان را آفريد و در سرشت او هم عقل را نهاد و هم شهوت را، انسان همان گونه که از نظر اجتماعی ممکن است اسیر قدرتمندان و زورگویان باشد و در زندان مستبدان نتواند اندیشه خود را شکوفا کند، سخن حق را بگوید یا اراده خود را اعمال کند، ممکن است اسیر شهوت، خشم، آز و کینه درونی هم باشد. در حالی که، آزادیهای اجتماعی، انسان را از دیگران رهایی میبخشد و او رابه اختیار کامل میرساند و موانع رشد و تکامل بیرونی را از سر راه او بر میدارد، آزادی درونی هم موانع درونی همان هدف را برطرف میکند.
قطع نظر از مطالب و مسائلى كه در قرآن مجيد و در حدیث،نظر عرفاو روانشناسان آمده است ،آیت الله شهید مطهری مفهومی ساده از آزادی معنوی را چنین مطرح می کند:
20-سوره ی حجر آیه ی29
بردگى روح نسبت به انسانهاى ديگر (21)
سعدى مى گويد:" دو برادر بودند، يكى توانگر و ديگرى درويش ، توانگر به قول او - در خدمت ديوان بود، خدمتگزار بود، ولى آن درويش يك آدم كارگر بود و به تعبير سعدى از زور بازوى خودش نان مى خورد مى گويد برادر توانگر يك روز به برادر درويش گفت : برادر! تو چرا خدمت نمى كنى تا از اين مشقت برهى ؟ تو هم بيا مثل من در خدمت ديوان تا از اين رنج و زحمت و مشقت ، از اين كارگرى ، از اين هيزم شكنى ، از اين كارهاى بسيار سخت رهايى يابى . مى گويد برادر درويش جواب داد: تو چرا كار نمى كنى تا از دلت خدمت برهى ؟ تو به من مى گويى تو چرا خدمت نمى كنى تا از اين رنج و مشقت كار برهى ، من به تو مى گويم تو چرا كار نمى كنى ، متحمل رنج و مشقت نمى شوى تا از ذلت خدمت برهى ؟ او خدمت را با آنهمه مال و ثروت و توانايى كه دارد (ولى چون خدمت است چون سلب آزادى است ، چون خم شدن پيش غير است ) ذلت تشخيص مى دهد بعد مى گويد خردمندان گفته اند كه نان خود خوردن و نشستن ، به كه كمر زرين بستن و در خدمت ديگرى ايستادن" : (22)
به دست آهن تفته كردن خمير به از دست بر سينه پيش امير
اين چه حسى است در بشر كه رنج و زحمت و مشقت و كاركردن و هيزم شكنى و فقر و همه اينها را ترجيح مى دهد بر اينكه دست به سينه پيش كسى مانند خود بايستد؟ اسم اين را هم اسارت مى گذارد، مى گويد من حاضر نيستم برده ديگرى بشوم ، در صورتى كه اين ، بردگى مادى نيست يعنى واقعا نيروى او استخدام نمى شود، فقط روحش استخدام مى شود، بدنش كه استخدام نمى شود. اين يك نوع بردگى است ، اما بردگى اى است كه تن انسان برده نشده است لكن روح انسان واقعا برده شده است . حضرت علی(ع)مى فرمايد: اگر دلت مى خواهد آزاد زندگى كنى ، مثل بندگان و بردگان زخمت بكش ، كار كن ، رنج بكش و چشم از مال فرزندان آدم (عموما، هر كه مى خواهد باشد، ولو حاتم طائى باشد) ببند. يعنى نمى گويم چشم طمع از مال مردم پست و دنى ببند، حتى چشم طمع ببند از مال مردم سخى با جود و كرم مثل حاتم طائى . بعد می فرماید: بعضى از افراد وقتى برخى از شغلها به آنها پيشنهاد مى شود، مى گويند اين شغل پست است ، مثلا مى گويند كارگرى كن ، مى گويد پست است . مى فرمايد: هر كارى ، هر چه هم كه تو آن را پست گمان كنى ، پست تر از اينكه دست طمعت پيش ديگرى دراز باشد نيست .
21- شهید مطههری،آزادی معنوی،فصل اول 22-گلستان سعدی
انت ما اشتغنيت عن غيرك اعلى الناس قدرا تو همين مقدار كه از ديگران بى نياز باشى ، از همه مردم برتر هستى . اميرالمومنين مى فرمايد:
احتج الى من شئت تكن اسيره . استغن عن من شئت تكن نظيره ، احسن الى من شئت تكن امير (23)
يعنى نيازمند هر كسى مى خواهى باش ، اما بدان اگر نيازمند كسى شدى تو برده او هستى ، بى نياز باش از هر كه دلت مى خواهد، مثل او هستى ، نيكى كن به هر كه دلت مى خواهد، تو امير او هستى . پس نيازمند به افراد ديگر نوعى رقيت و بردگى است ، اما چگونه بردگی؟ بردگى معنوى است.
بردگى مال و ثروت (24)
يك نوع ديگر بردگى و آزادى هست كه مربوط به مال و ثروت است تمام علماى اخلاق ، بشر را از اينكه برده مال و بنده ثروت باشد بر حذر داشته اند، تحت همين عنوان كه اى انسان ! بنده و برده مال دنيا نباش ، باز جمله اى دارد على عليه السلام مى فرمايد: الدنيا دار ممر لا دار مقر دنيا براى بشر گذشتنگاه است نه قرارگاه . بعد مى فرمايد: و الناس فيها رجلان مردم در دنيا دو صنف مى شوند: رجل باع نفسه فيها فاوبقها و رجل ابتاع نفسه فاعتقها (25)مردم كه در اين بازار دنيا، در اين گذشتنگاه دنيا مى آيند دو دسته اند. بعضى مى آيند خودشان را مى فروشند، برده مى كنند و مى روند. بعضى ديگر مى آيند خودشان را مى خرند، آزاد مى كنند و مى روند.
بشر باز اين را هم احساس مى كند كه نسبت به مال و ثروت دنيا دو حال مى تواند داشته باشد: مى تواند بنده و اسير و در قيد مال باشد و مى تواند آزاد باشد. حقيقت مطلب اين است كه آنجا هم كه انسان فكر مى كند بنده و برده دنياست ، بنده مال و ثروت است ، واقعا بنده مال و ثروت نيست . بنده خصايص روحى خودش است ، بنده حيوانيت خودش است ، بنده حرص است يعنى خودش، خودش را برده گرفته است. افرايت من اتخذ الهه هواه (26) قرآن مى گويد: آيا ديدى آن كسى را كه هواى نفس خودش را خداى خودش قرار داده است.
"له ، انسان خودش اسير خودش مى شود، خودش برده و بنده خودش مى شود انسان دو مقام دارد، دو درجه دارد: درجه دانى )درجه حيوانى) و درجه عالى ( درجه انسانى ) پيغمبران آمده اند كه آزادى معنوى بشر را حفظ كنند يعنى چه ؟ يعنى نگذارند شرافت انسان ، انسانيت انسان ، عقل و وجدان انسان ، اسير شهوت انسان بشود. "
23-غرر الحکم،دانشگاه تهران ص 584 ، 24- شهید مطههری،آزادی معنوی،فصل اول، 25- نهج البلاغه ،خطبه1150 ، 26-جاثیه آیه ی23
من انسانى و من حيوانى(27)
انسان يك موجود مركب است . اين حقيقت را نبايد فراموش كرد كه در انسان واقعا دو من حاكم است : يك من انسانى و يك من حيوانى ، كه من حقيقتى انسان آن من انسانى است .
رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم روزى رفتند در ميان اصحاب صفه (28) يكى از آنها گفت : يا رسول الله ! من در نفس خودم اين حالت را احساس مى كنم كه اصلا تمام دنيا و مافيها در نظرم من بى قيمت است . الان در نظر من طلا و سنگ يكى است . رسول اكرم نگاهى به او كرد و فرمود: اذا انت صرت حرا حالا من مى توانم به تو بگويم كه مرد آزادى هستى .
دلايل وجدانى دیگر راجع به اينكه واقعا شخصيت انسان يك شخصيت مركب است و واقعا انسان از نظر معنوى مى تواند آزاد باشد و مى تواند برده باشد. خداوند تبارك و تعالى اين قدرت و توانايى را به بشر داده است كه خودش مى تواند قاضى خودش باشد. انسان مى تواند خودش مدعى خودش باشد و قهرا خودش هم مدعى عليه خودش باشد و هم خودش قاضى خودش. آدمى كه در مسائل مربوط به خود مى تواند بى طرفانه درباره خودش قضاوت كند و احيانا در جايى كه خودش مقصر است حكم عليه خودش صادر كند اين به چه صورت است ؟ اين جز اينكه شخصيت واقعى انسان مركب باشد چيز ديگرى نيست انسان گناه مرتكب مى شود، بعد خودش را ملامت مى كند. اين ملامت وجدان يعنى چه ؟ اين عذاب وجدان كه هم شنيده ايم يعنى چه ؟. قرآن هم مى فرماید: لا اقسم بالنفس اللوامة (29) در انسان نفس لوامه آفريده ، انسان خودش واعظ خودش مى شود.
اميرالمومنين مى فرمايد: من لم يجعل الله له واعظا من نفسه لم ينفعه موعظه غيره يعنى هر كسى كه خداوند در درونش براى او واعظى از خودش براى خودش قرار ندهد، موعظه ديگران بنشينى و بهره ببرى ، اشتباه مى كنى اول بايد در درون خودت واعظى ايجاد كنى ، وجدان خودت را زنده كنى ، آن وقت از موعظه واعظ بيرونى هم استفاده مى كنى . انسان خودش خودش را موعظه مى كند، خودش خودش را ملامت مى كند، خودش عليه خودش حكم صادر مى كند و قضاوت مى كند. انسان خودش را محاسبه مى كند جزء دستورهاى عجيب مسلم دينى ما محاسبه النفس است ، مى گويد از خودتان حساب بكشيد": حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا" از خودتان حساب بكشيد.
27- شهید مطههری،آزادی معنوی،فصل اول 28- اصحاب صفه عده ای از مهاجرین که ثروتی نداشتند، 29- سوره ی قیامه،20
.و زنوا انفسكم قبل ان توزنوا (30)خودتان را وزن كنيد، بسنجيد قبل از آنكه شما و اعمال شما را در قيامت بسنجند، وزن كنند. انسان ، خودش خودش را وزن مى كند، مى سنجد، خودش از خودش حساب مى كشد. انسان خودش را مجازات مى كند.
همه اينها دليل بر اين است كه انسان شخصيت مركبى دارد. اين شخصيت مركب ، قسمت عالى دارد كه قسمت انسانى اوست و قسمت دانى دارد كه قسمت حيوانى اوست . آزادى معنوى يعنى قسمت عالى و انسانى انسان از قسمت حيوانى و شهوانى او آزاد باشد.
آزادى معنوى ، بزرگترين برنامه انبياء(31):
بزرگترين برنامه انبياء آزادى معنوى است ، اصلا تزكيه نفس يعنى آزادى معنوى "قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها" (32).«و من يوق شحَّ نفسه فاولئك هم المفلحون»
بنابراين، قرآن و تعاليم آسماني آن، اولين هدفش آزادي معنوي و دروني انسان است؛ يعني، انسان را از اسارت خواسته هاي پَست و رذيله ها رها مي كند، كرامت و عزّت و مقام والاي او را گوشزد مي كند تا از بند نان و نام و سيم و زر و قدرت آزاد شود و براي رسيدن به آنها همنوعان آزاد خود را به زنجير نكشد. پس تأثير آزادي معنوي انسان در تحقّق آزادي اجتماعي، امري انكارناپذير و بي بديل است. اين، چيزي است كه منحصراً از تعاليم ديني و آسماني ساخته است و علم، چنين قدرتي را ندارد و مكاتب مادي اساساً بر ضد آن ترغيب مي كنند.
آزادي اجتماعي ديني ؛ بر خلاف آزادي مطرح در دنياي معاصر، هم عميق و ريشه اي و پايدار است، از آن جهت كه با آزادي معنوي و دروني انسان همراه است و روحيه سودجويي و منفعت پرستي مطلق كه مقدمه سلب حقوق ديگران است را از بين مي برد و بدين ترتيب مهم ترين عامل دروني در ناحيه سلب كنندگان آزادي اجتماعي را منهدم مي كند
دیدگاه اندیشمندان درباره ی انسان آزاد:
از نگاه شید بهشتی" انسان موجودی است مستمر، پویشی خودآگاه، انتخاب گر و خودساز. و اینگونه بیان می دارد که «از دیدگاه اسلام، انسان یک موجود ممتاز و برجسته است و بزرگ ترین ویژگی او همین است که آگاهِ آزاد است". او انتخاب گری است که آزادانه و آگاهانه انتخاب می کند. (33)
30- ویائل الشیعه،جلد11، 31- مقاله ی دفع عامل سلب آزادی، 32- سوره شمس،9و10، 33- شهید بهشتی،آزادی،هرج و مرج ،زورمداری
شهید مطهری در این باره می فرماید :" انسان استعدادهایی برتر و بالاتر از استعدادهای حیوانی دارد. این استعدادها یا از مقوله ی عواطف و گرایش ها و تمایلات عالی انسانی است و یا از مقوله ی ادراك ها و دریافت ها و اندیشه هاست. به هر حال، همین استعدادهای برتر، منشأ آزادی های متعالی او می شود".
تعریف فلاسفه ی غرب از انسان(34)،" حیوان ناطق " پس انسان موجودی است دارای یك سلسل ه خواست ها و تمایلات، و می خواهد كه این چنین زندگی كند . همین تمایلات چه توجه به دنیا داشته باشد و چه توجه به عالم معنا، منشأ آزادی عمل او خواهد بود. و همچنین وقتی در سپهر جهان بینی غربی انسان بعنوان محور همه آفرینش قرار گرفت که موجودی خودبنیاد است و هیچگونه تحمیل خارج از خود را نمی پذیرد؛ به تناسب این، مسأله عقل خودبنیاد، آزادی، عدالت، دموكراسی در نظام سیاسی، عدالت اجتماعی، و مفهوم انقلا ب زاده شده از این نگرش به خلفت که همان اومانیسم است نشات می گیرد.
آزادی در نگاه اسلام:
شهید مطهری می فرماید: «آزادی یكی از بزرگ ترین و عالی ترین ارزش های انسان است؛ به تعبیر دیگر ، جزء معنویات انسان است ـ معنویات انسان، یعنی چیزهایی كه مافوق حدّ حیوانیت اوست ـ آزادی برای انسان، ارزشی مافوق ارزش های مادی است.
مبانی آزادی اخلاقی و معنوی در اسلام(35)
الف)اعتقاد به توحید
در اسلام، خداشناسی بنیاد اخلاق و معنویت است. این پرسش که چرا باید نیک بود، از پرسشهای بنیادین اخلاقی است. فیلسوفان دینی کوشیدهاند تا اثبات کنند کمال انسان، در نیکبودن و رویآوردن به خیر است؛ ولی از نظر اسلام، بدون پذیرش خدا، نه انسانیت معنی دارد و نه نیکبودن و اخلاقیبودن. حس اخلاقی، چیزی جز حس خداشناسی نیست.
34- مقاله ی سید علی الرسول علم الهدی 35- مقاله ی نگرشی برآزادی اخلاقی و معنوی
این حس که در سرشت انسانها نهفته است و در وجدان آنها ریشه دارد، از الهامهای خداشناسانه آدمی مایه میگیرد. به تصریح قرآن: «نیکیها به واسطه پیامبران و گاه بیواسطه به انسان الهام میگردد".
افزون بر آن، انسان فقط به خاطر خدا و در پرتو ایمان و اعتقاد به خدا نیک میشود و نیکی میکند؛ وگرنه اگر اعتقاد به خدا نباشد، هر کاری مجاز خواهد بود. لازمه ایمان به خداوندِ زنده بینا و شنوا و نزدیکتر از رگ گردن به انسان، خداییشدن و تلاش برای یافتن خلقوخوی مدنظر اوست. هدف نهایی در این بینش، قرب به خدا، جلب رضای او، حب شدید او، تشرف به فیض لقایالهی و نظر به وجهاللّه است. همه ویژگیهای اخلاقی، چون: امانتداری، عزت، غیرت، عدالت و بشردوستی، ثمره این هدف اصیل و برآیند این اعتقاد بنیادین هستند.
ب)اعتقاد به نبوت
یکی دیگر از پایههای آزادی معنوی در اسلام، اعتقاد به نبوت و وحی است. وحی، مبنای آراستهشدن به فضیلتهای وحیانی و الهی و ارزشهایی است که آدمی با عقل خویش نمیتواند آنها رادرک کند. پس، خداوند با ارسال پیامبران، راه رسیدن به کمال، ارزشها و دوری از ضدارزشها را به انسان میآموزد. از آنجا که پاکی اخلاقی، در صعود انسان به کمال نقش اساسی دارد، اخلاق نیک، پاکیزگی نفس و اصلاح درون، سرلوحه رسالت پیامبر قرار گرفته است. قرآن کریم میفرماید:
"هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی اْلأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ". (36)
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نیز هدف بعثت خود را تکمیل اخلاق معرفی کرده است: "بُعِثْتَ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخْلاقِ؛ من برای تکمیل بزرگواریهای اخلاق برانگیخته شدم"
ج)اعتقاد به معاد
اعتقاد به معاد، یکی از اصلیترین پایههای نظام معنوی اسلام به شمار میرود.
36-سوره ی جمعه،آیه ی 2
آخرتباوری، مبنای آراسته شدن به خصلتهای باشکوه و جاودانه است. از آنجا که آخرت، حیاتی جاوید است، انسان باید متناسب با آن، صفتهایی را به دست آورد که او را جاودانه سازد؛ زیرا انسانها در قیامت بر اساس خلقهای اکتسابی روحی محشور میشوند و هر چه صفتی برتر باشد، ماندگاری آن بیشتر است. اعتقاد به معاد سیر اخلاقی را بیکرانه میسازد، با این باور، سفر آسمانی و معراج اخلاقی انسان نقطه پایان ندارد. نه عطش کمال جویی وی پایان میپذیرد و نه لذت تکامل اخلاقی به نقطهای ختم میشود. معاد، به باور مسلمانان، مسئلهای است که با ملاحظه آن بسیاری از کارها را یا به خودیخود ترکمیکنند یا انجام میدهند. مهمترین ضامن عمل به دستورهای اخلاقی نیز همین باور است. انسان را به آزادی معنوی میرساند، او را از اسارت و بندگی هوای نفس میرهاند و راه را برای آراستگی به اخلاق جاودانه و زندگی مطمئن فراهم میکند.
د)کرامت نفس
یکی از اساسیترین مبانی آزادی معنوی در اسلام، کرامت انسان است. تکریم انسان، مبنای آراسته شدن به خلق و خوی انسانی و بهرهمندی از ویژگیهای خاص انسان، با توجه به تعقل، تفکر، اراده و اختیار اوست. در فرهنگ اسلامی، انسان به عنوان «خلیفه خدا بر روی زمین»، «حامل امانت الهی» و دارای «بالاترین ظرفیت علمی ممکن»، «فطرتی خدا آشنا»، «کرامت و شرافت ذاتی» است که «نعمتهای زمین برای او آفریده شده است» و او برای پرستش خداوند.
کرامت، در سرشت انسان است و خدای متعال نیز میفرماید: «لَقَدْ کَرَّمْنا بَنی آدَمَ.» (37)این کرامت، به علت مبارزهای درست و عاقلانه باغریزهها و هواهای نفسانی است؛ زیرا از نظر قرآن همه کمالهای بالقوه، در انسان وجود دارد و او باید آنها را به فعلیت برساند. انسان با داشتن عقل و اراده، میتواند سازنده و معمار خود باشد. از این رو، به حکم عقل، خلقیات او باید الهام گرفته از اندیشه متعالی و در مسیر رشد فکری و پرورش زمینههای گوناگون وجود او باشد و به انتخابگری و بالا کشیدن بُعد ملکوتی وی کمک کند.
بدین ترتیب، انتخاب هر گونه عملی که به اسارت عقل و اراده انسان ختم شود، بر ضد کرامت و مسیر رشد اوست. اینکه قرآن از برگزیدگی انسان سخن میگوید، برای آن است که آدمی خود را بشناسد و با خودشناسی، احساس شرافت، کرامت و تعالی کند و خویشتن را از تندادن به پستیها برتر شمارد. آن گاه، مقدسات اخلاقی و اجتماعی برایش معنا و ارزش مییابد و تمام ابعاد جسمی، روحی، مادی، معنوی، فکری، عاطفی، فردی و اجتماعی خود را پرورش میدهد.
_____________________________________________________________________
37-سوره ی اسرا ء،آیه ی70
منابع:
-آیت الله شهید مطهری،مرتضی.( سال چاپ1387). آزادی معنوی.انتشارات صدرا(تعدا صفحات272)
-آیت الله شهید حسینی بهشتی ،سید محمد .(چاپ اول1381).آزادی،هرج و مرج،زور مداری.نشر بقعه(تعدا صفحات168)
-اینترنت:
-مقاله ی نگرشی بر آزادی اخلاقی و معنوی،نوشته شده توسط شکیبا سادات جوهری(حوزه طوبی)
-مقاله ی سید علی الرسول علم الهدی
- مقاله ی دفع عامل سلب آزادی نهج البلاغه و قرآن(کتابخانه ی اینترنتی تبیان)
- مقاله ی انسان و آزادی دز نگرش قرآنی(محمد بسطامی)
-مقاله ی مفهوم عرفانی آزادی،نوشته شده توسط دکتر سید اکبر زیوری