خلاصه فصل چهارم کتاب نگرشي جامع بر مديريت استراتژيک
خلاصه فصل چهارم کتاب نگرشي جامع بر مديريت استراتژيک
(تاليف: دکتر علي احمدي و همکاران، انتشارات: توليد دانش، تهيه کننده: فرشيد حسيني)
ديدگاهها و رويكردها حاكم بر برنامهریزی استراتژیک
در اين فصل ديدگاههاي متفاوتي که ممکن است مبناي برنامهريزي استراتژيک قرار گيرند، معرفي شدهاند. اين ديدگاه بصورت زير دستهبندي شدهاند:
1. رويکرد فرايند پايه برنامهريزي استراتژيک
2. رويکرد برنامهريزي مبتني بر منابع
3. رويکرد مبتني بر ارزش افزوده
4. رويکرد مبتني بر مباني ارزشهاي مديريتي
5. رويکرد مبتني برنامهريزي مبتني بر هدف
6. رويکرد مبتني بر سناريو پردازي
7. رويکرد مبتني بر خود سازماندهي
8. رويکرد افزونگرايي منطقي
9. رويکرد مبتني بر قواعد ساده
10. رويکرد قاعدهشکني و نوآوري
11. رويکرد مذاکرات استراتژيک
12. رويکرد استفاده از منابع ديگران
در ادامه نکات مهم هريک از اين رويکردها بطور خلاصه معرفي شده است
رويكرد فرايند پايه برنامهريزي استراتژيك
· توسط سازمانهاي كوچك يا سازمانهايي كه تجربه و سابقه كمي در برنامهريزي استراتژيك دارند، دنبال ميشود
· براساس اين رويکرد برنامهريزي توسط مديريت ارشد انجام ميگيرد
· فرايند برنامهريزي در اين رويكرد شامل مراحل زير است:
1. شناسايي مقاصد (بيانيه مأموريت)
نشان دهنده فلسفه وجودي يا منظور اساسي فعاليتهاي سازمان است. در بيانيه بهتر است آن احتياجاتي از جامعه كه سازمان به دنبال برطرف كردن آنهاست و اينكه با چه هدفي اين كار انجام مي شود، را بيان كند.
2. انتخاب اهداف متناسب با مأموريت
اهداف (Goals) بيانيهاي كلي در مورد احتياجات و خواستههاي سازمان جهت رسيدن به مقاصد يا مأموريت ميباشد و به موضوعات عمده پيشروي سازمان اشاره دارد.
3. شناسايي استراتژيهاي خاص براي رسيدن به اهداف
استراتژيها بيانگر تغييرات عمده ناشي از برنامه استراتژيک هستند. بعبارت ديگر استراتژيها چگونگي محقق سازي اهداف را نشان ميدهند.
4. شناسايي برنامههاي اجرايي براي هر استراتژي
برنامههاي اجرايي فعاليتهاي خاصي هستند كه براي اجراي هر استراتژي مورد نيازاند. ايدال ان است که براي اجراي هر طرح اجرايي يک کميته توسط مديريت ارشد تشکيل شود.
5. نظارت مستمر (monitoring) و به هنگام سازي طرح بررسي ميزان دستيابي به اهداف و نحوه پياده شدن برنامههاي اجرايي
رويكرد برنامهريزي مبتني بر منابع
رويکرد برنامهريزي مبتني بر منابع[1] مباحث مهمي را بين محققان ايجاد کرده است، از جمله:
· اين تئوري ديدگاههاي سنتي استراتژي مربوط به شايستگيهاي متمايز يک بنگاه و تواناييهاي متفاوت آنرا به هم نزديک ميکند
· نظريه مبتني بر منابع براحتي قابل انطباق با الگوهاي اقتصادهاي سازماني است
· نظريه مبتني بر منابع مکمل روش تحقيق سازمان صنعتي محسوب ميشود.
مفهوم برخاسته از رويکرد برنامهريزي مبتني بر منابع حاکي از آن است که منابع ارزشمند، منحصر بفرد و غيرقابل تقليد اجزا بنيادين برنامهريزي مبتني بر منابع هستند. براساس اين ديدگاه سازمانها ترکيبي از منابع مشهود و نامشهود هستند که شركتها با استفاده از اين منابع به اعمال قدرت ميپردازند.
الف: تئوري مبتني بر منابع در مباحث استراتژي
براساس اين ديدگاه استراتژي را ميتوان جستجوي مستمر براي کسب درآمد در نظر گرفت که در آن درآمد (سود) بعنوان مازاد هزينههاي فرصت از دست رفته منبع مالک تعريف شده است. ايجاد درآمد به ميزاني بيش از نرمال مورد توجه در تجزيه و تحليل براي برتري رقابتي بوده است.
اين نظريه ديدگاههاي مديريت استراتژيک را به منظور تشريح اينکه چگونه بنگاهها درآمد (سود) ايجاد ميکنند را به هم نزديک ميکند.
براساس اين ديدگاه سازمانها براي کسب برتري بايد منابع خود را شناخته و به وسيله استراتژي بصورت هماهنگ مورد بهرهبرداري قرار دهند. اين تئوري نشان ميدهد که چگونه با تشخيص صحيح اينکه تواناييها و قدرتهاي بنگاه براي استراتژي برتري چيست، تفاوتهاي بين بنگاهها را بر حسب منابعي که در اختيار دارند روشن ساخته و بنگاهها را قادر ميسازند تا مزيتهاي رقابتي خود را توسعه دهند. در واقع قابليتهاي منحصر به فرد بنگاه مانند دانش فني و تواناييهاي مديريتي منشا برتري رقابتي محسوب ميشود. براين اساس گفته ميشود شايستگي متمايز يک بنگاه تابعي است از منابعي که يک بنگاه در هر لحظه از آن بر خوردار است.
نکته مهم در اين ديدگاه اين است که يک بنگاه ممکن به درآمد دست يابد نه بخاطر اينکه داراي منابع بهتري است بلکه به دليل اين است که بنگاه قادر به استفاده بهتر از منابع است.
ب: رويکرد مبتني بر دارايي (موجودي)
شاخهاي ديگر از رويکرد مبتني بر منبع است. برنامهريزي استراتژيک مبتني داراييها رويکردي است که براساس آن دستيابي به بازدهي مناسب و اجتناب از ريسک در سازمان مورد تاکيد قرار ميگيرد. براين اساس سازمان مجموعهاي از امکانات و داراييهاي در اختيار دارد و مدير ابزاري است براي انجام اقدامات استراتژيک که منجر به استفاده بهينه از داراييها خواهد شد.
رويكرد مبتني بر ارزش افزوده
در رويکرد مبتني بر ارزش افزوده[2] به بكارگيري تئوري امتيازات مالي براي برنامهريزي راهبردي تاکيد ميشود. که برنامهريزي مبتني بر ارزش افزوده يکي از کاربردهاي آن است. در اين رويكرد به اندازهگيري ميزان تأثير تصميمات مهم استراتژيك بر اثر ايجاد ارزش افزوده تأكيد شده است. ويژگيهاي اين رويکرد عبارتند از:
· اولين رويکرد برنامهريزي براي افزايش قدرت و ثروت سهامداران است.
· اطمينان لازم را در تصميمگيريهاي راهبردي براساس قضاوتهاي سهامداران ايجاد ميکند
· يک ايده مهم در برنامهريزي راهبردي است زيرا اصول سوددهي در اين رويکرد متمرکز بر تامين ارزش افزوده براي سهامداران شرکت است.
نکات مهم در اين رويکرد عبارتند از:
· اين رويکرد معمولاً در شرکتهايي که داراي روابط تجاري متنوع و غير وابسته هستند، بکار گرفته ميشود.
· اين روش برنامهريزي زماني که بعنوان مبناي اصلي در تصميمگيري بويژه در انجام مناقصات و مزايدهها بکار گرفته ميشود مهمترين روش است
· اين روش براي شرکتهايي پيشنهاد ميشود که زمينه مالي خوبي دارند.
· اين رويکرد بعدها به رويکرد برنامهريزي بر مبناي ارزشهاي مديريت ارتقا يافت.
رويكرد برنامهريزي بر مبناي ارزشهاي مديريتي[3]
اين رويکرد مبتني بر ديدگاه "مديريت از راه ارزشها" که توسط بلانچارد و اوکانر معرفي شده است قرار دارد. مديريت از راه ارزشها در واقع دستورالعملي براي ايجاد ارزشهاي مشترک و رسوخ آن ارزشها در اعماق سازمان است. زيرا هرچه محيط رقابتيتر و متلاطمتر ميشود. سازمان به انسجام دروني، تفاهم و اعتماد متقابل و آرمان مشترك بين آدمها بيشتر نياز پيدا ميكند.
اين رويكرد سودآوري پايدار را در گروه برقراري يك رابطه برنده – برنده بين همه اركان و ذينفعان سازمان ميداند. اين رويكرد بيشتر ماهيت توان افزايي[4] دارد. اين توان افزايی ارزشمند است كه منجر به نتايج پايدار عملكردي ميشود.
برنامهريزي و مديريت بر مبناي ارزشها در سه گام خلاصه شده است.
· گام اول- شفاف سازي مأموريت، هدف و ارزشها
· گام دوم- نشاندن مأموريت و ارزشها در جان و دل كاركنان
· گام سوم – همراستا كردن اقدامات روزمره با مأموريت و ارزشها
رويكرد برنامهريزي مبتني بر هدف
برنامهريزي مبتني بر هدف[5] عبارت از فرايندي كه براساس آن اهداف كلان سازمان تدوين شده و خط حركت، جهت حركت و مقدار حركت تصريح ميشود. گامهاي برنامهريزي در اين رويکرد عبارتند از:
6. تعيين اهداف بلندمدت و استراتژيها
7. مشخص كردن اهداف ويژه سازماني و بخشها
8. برنامهريزي عملياتي
9. اجرا و كنترل
10. ارزيابي و بازخورد
براي فرمولهسازي اهداف لازم است ويژگيهاي خاصي مدنظر قرار گيرد. (از ص 163 مطالعه شود).
تفاوت اين روش برنامهريزي با روش مديريت بر مبناي هدف اين است که در آن تاثير عوامل داخلي و خارجي در نظر گرفته ميشود اما در مديريت برمبناي اهداف تحليل عوامل خارجي و داخلي کمتر مورد توجه است.
رويكرد مبتني بر سناريوپردازي
رويکرد مبتني بر سناريوپردازي[6] در تركيب با ساير مدلها مناسب است. بويژه براي استفاده و پوشش صحيح تفكرات استراتژيك به ويژه به هنگام شناسايي موضوعات و اهداف استراتژيك به كار گرفته ميشوند. اين روش زماني بکار گرفته ميشود که چند نيروي خارجي با تاثيرات مختلف بر سازمان وجود داشته باشد. در اين روش براي تغييرات محيطي پيشرو سه بر سناريو متفاوت براي آينده پيشبيني ميشود بدترين، بهترين و محتملترين (معقولترين) مورد که ممکن است براثر شرايط محيط پيش آيد و سپس براي مواجهه با هريک برنامههاي خاص تدوين ميشود.
رويكرد خود سازماندهي
فرايندهاي سنتي برنامهريزي استراتژيک غالباً مکانيکي يا داخلي است. اما نگرشي در برنامهريزي وجود دارد که مشابه پديد آمدن و تکامل يک موجود زنده طي يک فرايند خودسازماندهي (خود تطبيقي) است. خود سازماندهي نيازمند رجوع دائمي به ارزشهاي متداول سازمان، صحبت در مورد اين ارزشها و انعكاس دايمي فرآيندهاي جاري و سيستمها به همه افراد است. (گامهاي اساسي اين رويکرد در ص 167 مطالعه شود)
رويكرد افزون گرايي منطقي
اين رويکرد تنظيم استراتژي را با اجراي آن در هم ميآميزد. نقطه قوت اين رويکرد توانايي آن براي برآمدن از عهده تفسير پديدههاي پيچيده، تاکيد آن بر تقسيم موضوعات تصميمگيري بزرگ به قطعات تصميمگيري کوچکتر و توجه به فراگردهاي رسمي و غيررسمي و واقعنگري سياسي است.
رويكرد مبتني بر قواعد ساده
ويژه شركتها و سازمانهايي است كه با ايجاد انعطاف لازم از طريق قواعد ساده، به رديابي فرصتها در حال گذار ميپردازند. در اين رويکرد مزيت رقابتي ريشه در شكار فرصتهاي زودگذر است.
رويكرد قاعده شكني و نوآوري
تجربه سازمانهاي ناموفق نشان ميدهد که برخي از مديران بيش از استراتژيها و نتايج به فرايندهاي اجرايي استراتژيها تاکيد دارد اين عامل باعث ميشود تا تحولي در راستاي استراتژي حاصل نشود. به عبارت ديگر اين مديران اقدام به اجراي نادرست کاري صحيح اقدام ميکنند.
از اين رو برخي از سازمانها تاکيد بر استراتژي خلاقانه و ابداعي را بعنوان عامل خنثي کننده زيادهروي در کنترل و اجرا تلقي ميکنند. به عبارت ديگر در حالي که يکي از جنبههاي مهم برنامهريزي استراتژيک اجراي توالي منطقي از اقدامات ارزش آفرين است اما به همين اندازه بر برنوآوري، خلاقيت و كارآفريني بعنوان عامل رشد و تعالي سازمان نيز تاکيد ميشود.
رويكرد مذاكرات استراتژيك
در سازمانهاي دولتي كه قدرت و اختيار بصورت غيرمتمركز نزد گروهها و افراد متعددي است، بيشتر به چشم ميخورد. بر اين اساس مذاكره بعنوان روشي براي دستيابي به توافق و تفاهم جهت حصول به اهداف خاصي دنبال ميشود.
رويكرد استفاده از منابع ديگران
بر مبناي اين رويكرد برنامهريز براي تحقق اهداف يا اهدافي خاص، الزاما مستلزم تأسيس يك سازمان، در اختيار داشتن منابع و وجود مزيت رقابتي انحصاري نيست، بلكه كافي است يك فرصت طلايي شناسايي شده و در راستاي بهرهگيري از منافع نهفته در فرصت بازشناسي شده تشريك مساعي داوطلبانهاي بين عدهاي از شركا و يا اشخاص صورت گيرد.