خلاصه فصل پنجم کتاب نگرشي جامع بر مديريت استراتژيک
خلاصه فصل پنجم کتاب نگرشي جامع بر مديريت استراتژيک
(تاليف: دکتر علي احمدي و همکاران، انتشارات: توليد دانش،
مروري بر فرايندهاي مدیریت استراتژیک
مشخصه غالب مکاتب تحت پوشش پارادایم تجویزی، رویکردهای فرآیندی به نظام برنامهریزی و مدیریت استراتژیک بوده و بر این اساس هر کدام به نوعی مراحل و اقدامات اجرایی فرآیند را بر اساس توالی منطقی که در هر مدل فرآیندی (مفهومی) تعریف شده، به اجرا میگذارند. در اين فصل واژهاي تخصصي مديريت استراتژيک در قالب فرايند عمومي مديريت استراتژيک تعريف شده است. براي درک دقيق جايگاه اين تعاريف در فرايند مديريت استراتژيک به شکل زير توجه نماييد.
|
تعيين ارکان جهتساز ماموريت چشمانداز ارزشهاي کليدي
|
تحليل محيط خارجي |
تحليل محيط داخلي |
تدوين استراتژي |
اجراي استراتژي |
کنترل استراتژي |
تعيين ماهيت استراتژي |
تعيين الترناتيوهاي استراتژيک |
ارزيابي و انتخاب استراتژي |
شکل 1: فرايند عمومي مديريت استراتژيک (ديدگاه تجويزي)
1- مأموريت (رسالت/فلسفه وجودي/ اهداف بنيادين/ مقصود اصلي)
بنا به تعریف، رسالت عبارتست از فلسفه وجودی و یا نقشی که یک مجموعه ( شرکت / سازمان . . . ) در جامعه بر عهده گرفته تا با ایفای آن، خدمات مورد نظر را ارائه دهد. ماموریت یک کسب و کار و تجارت عبارتست از منظور خاص و پایهای که تشکیلات را از کسب و کارهای دیگر متمایز نموده و رسالت آن را در زمینه محصولات و خدماتی که ارائه میدهد، مشخص مینماید. به عبارت دیگر میتوان گفت ماموریت، یک بیان کلی از نیت شرکت میباشد.
ماموریت اهداف بنیادین سازمانی را به تصویر میکشد، در حالیکه چشمانداز تصویر شرکت را در صورتیکه به اهداف سازمانی ذکر شده در ماموریت خود برسد، نشان میدهد. اهداف بنیادین اصلیترین اهداف یک مجموعه هستند که مبین علت یا علل بوجود آمدن آن مجموعه بوده و جایگاهش را در نظام اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و . . . تعیین و خط حرکت یک مجموعه را ترسیم مینماید. به موارد زير در تعريف ماموريت توجه نماييد:
- نقش يك مجموعه (سازمان/ شركت) در جامعه
- منظور خاص و پايهاي كه تشكيلات را از كسب و كارهاي ديگر متمايز ميسازد.
- بيان كلي از نيت شركت
- اهداف بنيادين سازمان را به تصوير ميكشد. اهداف بنيادين علت يا علل بوجود آمدن مجموعه (سازمان) و جايگاهش را در محيط تعيين و ترسيم ميكند.
توجه: مزايا و معايب ص 178 مطالعه شود
2- چشم انداز (Vision) دورنما، آرمان، آينده متصور يا آينده مطلوب
چشمانداز یا دورنما، توصیفی است از شرایط آینده سازمان یا شرکت و به عبارت دیگر، تصویری است از وضعیت شرکت، زمانی که به اهداف و استراتژیهای خود دست یافته باشد. بدین ترتیب، توجیهی روشن و مشخص و قابل دفاع از اینکه چرا و چه انتظاری از سازمان میرود، حاصل میشود و احتمال موفقیت سازمان، به واسطه تصویر روشنی که از آینده خود دارد، افزایش مییابد. مقاصد و آرمانها در واقع همان اهداف استراتژیک هستند، مشروط بر اینکه غیر قابل دستیابی نباشند. چنین آرمانهایی، تصویری مناسب جهت هدایت سازمان بدست میدهد و همانند ستاره قطبی راهنمای حرکت سازمان خواهد بود.
آرمانها معمولا زائیدهی فکر و خلاقیت مدیران مجموعه بوده و در ابعاد مختلفی همچون فناوری، دانش، وضعیت مالی، بازار و . . . به تصویر کشیده میشوند.
چشمانداز يا دورنما باید خصوصیات زیر را داشته باشد:
- آیندهای بهتر را به تصویر بکشد و چشمانداز آینده مطلوب را نشان دهد.
- بلندپروازانه باشد و آیندههای دور را ترسیم کند.
- پسندیده و مطلوب باشد.
- هدایتکننده و جهتدهنده باشد.
- واضح و قابل فهم باشد.
- حتیالامکان تغییرات آینده را پاسخگویی نماید.
- دستیابی به ارزشهای مشترک را سهولت بخشد.
- پیامدهای مثبت را بیان دارد.
- ایجاد هیجان، انگیزه و تحرک نماید.
در بعضی از منابع چشمانداز به مفهوم جامعتری در نظر گرفته شده، به گونهای که خود مشتمل بر آینده متصور و آینده مطلوب، ماموریت و اهداف بنیادین و ارزشها میباشد. همچنین در تعدادي از منابع نیز چشمانداز (بینش) به دو بخش اصلی ایدئولوژی اصلی و آینده متصور تقسیم گردیده که هر یک خود مشتمل بر دو زیر بخش است.
ايدئولوژي اصلي |
ارزشهاي اصلي |
هدف خطير |
آينده متصور |
چشمانداز
|
توصيف روشن از وضعيتي كه اهداف تحقق يافته باشند
|
مقصود اصلي |
مزایا و منافع تدوین چشمانداز را به ترتیب ذیل میتوان برشمرد:
- مشخص ساختن اینکه شرکت در صورت برآوردن ماموریت خود به چه شکل و چگونه ساختاری خواهد رسید.
- ارائه تصویری از شرکت در پایان افق برنامهریزی
- ایجاد درکی ضمنی و کلی از اینکه موفقیت برای شرکت به چه مفهومیاست و چگونه قابل دستیابی است
- ایجاد اتفاق نظر بر آینده مطلوب شرکت و آیندهای که شرکت و اعضایش خواهان دستیابی به آن هستند
- روشن ساختن جهت و مقصود حرکت شرکت
3- ارزشها/ ايدئولوژي/ بايدها ونبايدها
ارزشهای سازمانی زیربناهای فرهنگ سازمانی میباشند. یعنی چیزی که شرط بقا و رشد سازمان است و به عبارت دیگر اصول و راهنمای سازمانها بوده و بعنوان رهنمودهایی جهت تصمیمگیریها و رفتار در سازمان مورد توجه قرار میگیرند. بسیاری از محققین بر این باورند که آنچه سازمان را پایدار نگه میدارد و بقای سازمان را تضمین میکند، ارزشهای اصولی سازمان است، نه صرفاً سودآوری و رشد اقتصادی. در تدوین یک بیانیه ارزش، پنج ویژگی باید رعایت شود که عبارتند از:
1. شفاف و قابل رویت باشد (برای همه یکسان باشد).
2. در سازمان قابل رویت باشد (رفتار مجموعه سازمان نشاندهنده اعتقاد به ارزش در سازمان باشد).
3. مبنای رشد افراد در سازمان باشد.
4. با اهداف سازمانی مرتبط و همراستا باشد.
5. ارزشها باید همسو و همافزا باشند.
ارزشها همان بایدها و نبایدهای سازمان هستند که آرمانها و ماموریت سازمان بر مبنای آنها تدوین میشوند و چشمانداز مطلوب سازمان در آن راستا شکل میگیرد. لذا در شرایط متغییر آنچه که تغییر میکند ماموریت سازمان میباشد نه ارزشهای سازمان. در سازمانهای یادگیرنده، ارزشها نقشی محوری در انسجام بخشی کارکنان و اتخاذ وحدت رویه آحاد سازمانی برای دستیابی به اهداف و آرمانهای سازمانی دارند.
4- شناخت و تحليل محيط داخلي/ خارجي
شرایطی که بر شرکت احاطه داشته و بر آن تاثیر میگذارد از نظر نحوه تاثیرگذاری به دو دسته تقسیم میشوند:
· دسته اول: آنهایی که به طور مستقیم و از درون سازمان تاثیر دارند. (در درون شركت و تحت كنترل سازمان هستند)
· دسته دوم: آنهایی که در سطح کلان و از بیرون سازمان اثر میگذارند. (خارج از كنترل شركت ولي بر عملكرد شركت تأثير ميگذارند)
بر همین اساس عوامل داخلی یا درونی، عواملی هستند که در درون شرکت وجود داشته و از نظر اداری و رسمی تحت کنترل سازمان میباشند. همچنین عوامل خارجی یا بیرونی نیز نیز عواملی هستند که خارج از کنترل شرکت بوده، و به صورت مستقیم يا غیرمستقیم بر عملکرد شرکت تاثیر میگذارند. شناسايي و تحليل هر يك از عوامل فوق منجر به تهيه فهرست فرصتها، تهديدات (خارجي) و قوت ها و ضعفهاي (داخلي) مي شود.
توجه نماييد که تحليل محيط داخلي در برنامهريزي استراتژيک منجر به شناسايي نقاط قوت و نقاط ضعف سازمان ميشود:
· نقطه قوت (S): موردی است که شرکت در صورت انجام یا داشتن آن از امتیاز مثبت و توانایی قابل ملاحظهای برخوردار خواهد شد.
· نقطه ضعف (W): موردی است که در صورت انجام یا داشتن آن از امتیاز منفی و عدم توانایی برخوردار خواهد شد.
تحليل محيط خارجي نيز منجر به شناسايي فرصتها و تهديدات ميشود:
· فرصت (O): پتانسیل نهفتهای است که بهرهگیری از آن شرکت را در جهت مثبت رشد خواهد داد و استفاده از آن مزایای قابل ملاحظهای برای شرکت خواهد داشت. بعبارت دیگر منفعت بالقوهای است که عوامل بالفعل شدنش هنوز به وجود نیامده است.
· تهدید (T): برعکس فرصت، عاملی است که مانع حرکت، رشد و بالندگی شرکت میشود. بعبارت دیگر ضرر بالقوهای است که عوامل بالفعل شدنش هنوز به وجود نیامده است.
مزایایی شناخت عوامل داخلی و خارجی :
1. اطلاعات مورد نیاز برای شناخت محیط داخلی و خارجی شرکت را فراهم میسازد.
2. حوزههای ترغیبکننده و محدودکننده شرکت را مشخص میسازد.
3. دیدگاههای مشترک و هم زبانی در شرکت ایجاد میکند.
4. مدیران را به سمت تمرکز بر مسائل کلیدی و بحرانی شرکت سوق میدهد.
5. تفکر نظامیافته تجزیه و تحلیل مسائل سازمانی را آموزش میدهد.
6. تصویری مناسب برای به نمایش گذاشتن محیط داخلی و خارجی شرکت فراهم میسازد.
5-ذينفعان / ذيعلاقهها
گروهي كه به نوعي نسبت به عملكرد شركت يا سازمان داراي منافعي هستند و در نتيجه الزاماتي براي سازمان ايجاد ميكنند. در واقع به آن گروه از افراد حقیقی و حقوقی گفته میشود که به نوعی نسبت به عملکرد سازمان و یا شرکت مورد نظر دارای منافعی هستند و لذا علاقه آنها باید مورد توجه قرار گیرد.
6- رقبا
براساس مفهوم بازاريابي، براي دستيابي به موفقيت شركت بايد نسبت به رقباي خود، نيازها و خواستههاي مصرف كنندگان را به نحو شايستهتري برآوردهاند. رقبا آن گروه از افراد و سازمانهایی هستند که حداقل در يكي از اهداف با شركت وجه اشتراك دارد.
7- مشتريان
مشتری شخصی است حقیقی یا حقوقی که طالب محصولات و خدمات شرکتها و سازمانهایی است که به تولید محصول ارائه خدمت میپردازد. مشتریان طالب مطلوبیت و ارزشی هستند که طی فرایند تولید محصول و یا ارائه خدمت ارائه میگردد. یک شرکت معمولاً در چهار نوع بازار مشتری قادر به فعالیت است. این بازارها عبارتند از:
· بازار مصرف کننده: شامل افراد و خانوارهایی است که کالاها و خدمات را برای مصارف شخصی خریداری میکنند.
· بازار واسطه ای: شامل سازمانهایی که کالاها و خدمات را به منظور فروش مجدد و تحصیل سود خریداری میکنند.
· بازار دولتی: شامل نمایندگیهای دولتی که به منظور تولید خدمات عامالمنفعه یا انتقال این کالاها و خدمات به افراد نیازمند، خریدار کالاها و خدماتاند.
· بازار بینالمللی: شامل خریداران خارجی است و از مصرفکنندگان، تولیدکنندگان، واسطهها فروش و دولتها تشکیل میشود.
8- تأمين كنندگان
شركتهايي كه به تأمين منابع براي سازمان اقدام ميكنند.
9- وظايف/ تكاليف/ مقدرات
منظور از وظایف، امور متناسب با حوزه فعالیت یک سازمان است که از جهت منطقی، انجام آن امور میتواند به عهده آن سازمان گذارده شود و به نوع رسمی و غیررسمی قابل تفکیک است. منظور از وظایف رسمی، وظایفی است که از جانب مقامات بالاتر به مجموعه مورد نظر ابلاغ شده است. وظیفه غیر رسمینیز وظیفهای است که به سازمان ابلاغ نشده، ولی تحت شرایط خاصی توسط سازمان انجام میشود.
منظور از تکالیف، آن دسته از اموری است که بر حسب وظیفه و مسئولیت شرعی بعهده فرد و یا گروهی در قبال جامعه اسلامیگذاشته میشود.
منظور از مقررات نیز بایدها و نبایدهایی است که سازمان در اجرای وظایف خود در جهت محققسازی ماموریت و اهدافی که برای خود متصور است، باید به آنها پایبند باشد.
10- موضوعات/ عوامل و حوزههاي استراتژيك
عوامل و حوزه هاي استراتژيك بيانگر عوامل عمدهاي هستند كه جهتگيري سازمان را به شدت تحت تأثير قرار ميدهند.
11- ماهيت استراتژي
منظور از ماهیت استراتژي، جوهره حرکت و عمدهترین استراتژی (رشد، ثبات، کاهش) است که که ماهیت و چگونگی حرکت شرکت یا سازمان را جهت محققسازی ماموریت و اهدافی که برای خود متصور است نمایان میسازد.
12- فرموله كردن استراتژي/ تدوين استراتژي
شامل فعاليتها تعيين متغيرهاي استراتژيك، تحليل و اتخاذ تصميم يا راهبرد مبتني بر تعيين ماهيت استراتژي اصلي سازمان و تعيين چگونگي محقق سازي اهداف و تعامل سازمان با محيط است
13- گزينهها و بديلهاي استراتژيك
منظور طرحها/ گزينههاي استراتژيك و امكان پذير در راستاي تحقق استراتژي اصلي (رشد، کاهش، ثبات) است.
14- انتخاب استراتژي اولويتدار
مهمترين بخش در فرايند برنامهريزي استراتژيك محسوب ميشود. و خروجي آن انتخاب استراتژياي است كه (با توجه به مجموعه عوامل داخلي و خارجي) شركت را به اهدافش ميرساند. براي انتخاب استراتژي اولويتدار بايد کارهاي زير را انجام داد
· تعيين اولويت هر استراتژي براساس درجه اهميت و جذابيت
· تعيين جذابيت و مطلوبيت براساس معيارهاي مطلوبيت از نظر جامعه و ذينفعان
15- اهداف كيفي/ اهداف كمي/ ساليانه
اهداف بطور کلي به دو گروه تقسيم ميشوند:
· هدفهاي كيفي : در چهارچوب اهداف بنيادين، براساس ارزشهاي حاكم وضع شده و جهت حركت در ابعاد مختلف را نشان ميدهند.
· هدفهاي كمي : در راستاي اهداف كيفي وضعيت سازمان را در يك مقطع زماني مشخص يا نتايج مورد انتظار در آن مقطع را نشان ميدهد.
اهداف كمي بوسيله زمان و يك كميت مرتبط مشخص ميشوند. اهداف كيفي جهت حركت و اهداف كمي مقدار حركت را نشان ميدهند و هدفهاي ساليانه نتيجه يا انتظار مورد نظر در يك دوره يكساله را نشان ميدهند.
16- سياستها و خطمشيها
چارچوبهایی جهت تفویض اختیار برای تصمیمگیری مدیران میانی به منظور تسهیل در تصمیمگیریهای بعدی (ضمن اعمال نظرات مدیریت عالی) ضروری است. این چارچوبها که برای مدیران حوزههای اجرایی از جهاتی محدودکننده و از جهاتی راهنما هستند، سیاستها نامیده میشود.
· نقش سیاستها:
اعمال تصمیمهای استراتژیک
تعیین مبناهایی برای کنترل عملیات
کاهش زمان تصمیمگیری برای مدیران اجرایی
حذف تاخیرها و وقفهها در به انجام رساندن کارها در شرایط یکسان
ایجاد هماهنگی بین واحدهای مختلف
خطمشی عبارت از یک راهنمای عمومی جامع و مشروح شامل سلسله ضوابط، مقررات و قواعد کلی در تصمیمگیریها، انجام وظایف، اقدامات و عملیات هر یک از افراد سازمان، بویژه مسئولین و مدیران و سرپرستان در قلمرویی کاملا محدود برای رسیدن به هدف یا اهداف نهایی است. بطور خلاصه قواعد عمومی انجام کار در یک سازمان را خط مشی مینامند.
رویه نیز به معنی ترتیب و روشی منظم برای اجرای سیاستها و خطمشیها است و در واقع ترتیب دقیق و مشروح کلیه فعالیتهای لازم بر حسب تقدم و تاخر و توالی زمانی برای دستیابی به یک هدف معین میباشد.
روش حاکی از جزئیات نحوه انجام هر فعالیت در طول يک رويه است.
دستور شامل فعالیتها و اقدامهای خاصی است که به درخواست مسئولین مافوق صورت میگیرد. سلسله مراتب اهداف، استراتژیها، خطمشیها، رویهها، روشها و دستورها را بدین ترتیب میتوان دنبال نمود.
17- كنترل و ارزيابي استراتژي
کنترل، فرآیندی است که به منظور تعیین حدود دستیابی به هدفهای استراتژی پیاده شده، باید مورد توجه قرار گیرد. نخستین ارزیابی و آزمون واقعی استراتژی تنها پس از پیاده شدن آن امکان پذیر است و این امر مستلزم ارائه روشهای نظارت و کنترل توسط مدیریت است، تا اطمینان حاصل شود که برنامه استراتژیک به نحو مطلوبی در حال اجرا و پیادهسازی است.
در این میان کنترل عملیاتی، فرآیند کسب اطمینان از این است که عملکرد سازمان منطبق با برنامههای تعریف شده باشد، در حالیکه کنترل استراتژيک، ارزیابی مفروضات برنامه در طول مدت اجرای برنامه است.
18- اندازهگيري عملكرد/ تحليل فاصله
گام پاياني فرايند برنامهريزي و مديريت استراتژيك است. منظور از اندازهگیری عملکرد و تحلیل فاصله انجام حرکتی اصلاحی براي اطمینان از دستیابی به اهداف و راهبردهایي است که در طول برنامه تنظیم شده است. براي اين کار نتايج حاصل از اجراي برنامههاي عملياتي را از حيث انطباق پذيري با مأموريت و اهداف و راهبردها كنترل كرده و كارايي و اثربخش آنرا محك ميزنند.
19- نهادينه سازي استراتژي Institutionalizing
اینکه راهبردها باید نهادینه شوند، به این معنی است که راهبرد در تمام عملیات روزمره شرکت ملاحظه و آثار آن تسری در آن یابد و تنها به این ترتیب میتوان نسبت به تاثیر راهبردها و برنامههای اجرایی آن بر عملکرد شرکت امیدوار بود. لذا میتوان گفت نهادی کردن استرتژی، که به منظور اثربخش کردن نحوه اجرای استراتژی مطرح میشود، بدین معنی است که باید استراتژی بر زندگی و روند حرکت روزمره اثر بگذارد. در این راستا سه مولفه اساسی که وسایل سازمانی بلندمدت را برای نهادینه کردن استراتژی فراهم میسازند، عبارتند از:
· ساختار سازمانی
· هدایت و رهبری
· فرهنگ سازمانی
20- برنامهريزي عملياتي/ تاكتيكي
راهبردهای عملیاتی عبارتند از جزئیات و روشهایی که برای دستیابی به اهداف و استراتژیها، لازم میباشند. این نوع برنامهها در جهت هدایت و کنترل تک تک فعالیتها و مصرف منابع و تعیین اقدامات و طرحهای کاری کوتاهمدت و اجرایی میباشند. در این راستا منظور از برنامهریزی تاکتیکی تقسیم اهداف بلندمدت به اهداف با طول زمانی کوتاهتر، برآورد منابع مورد نیاز، تعیین و تنظیم و پیادهسازی برنامه خاص برای رسیدن به آن اهداف با استفاده بهینه از منابع، و بر اساس استراتژیهای تعیین شده میباشد.
21- بودجه بندي
بودجه بندی تمرکز عملیات حول محور مالی است که دامنه برنامهریزی آن کوتاه و به مدت یک سال و اساس آن پیشبینی درآمدها و هزینهها طی دوره برنامهریزی است. به بیانی دیگر بودجهبندی فرآیند ترجمان مالی و ریالی اقداماتی است که طی افق برنامهریزی براساس برنامههای عملیاتی برای ماموریت و اهداف سازمان باید به مورد اجرا گذاشته شود.
22- فرهنگ استراتژيك
فرهنگ استراتژیک، فرهنگی است که وجود حاکمیت آن در سازمان، قابلیت واکنش مناسب و به موقع را در مقابل تغییرات و شرایط محیطی افزایش میدهد. سازمانهای دارای فرهنگ استراتژیک، ضمن داشتن نگرش بلندمدت، به هر دو عامل درونی و بیرونی سازمان توجه دارند و برای برتری تلاش میکنند.