خلاصه فصل دهم کتاب نگرشي جامع بر مديريت استراتژيک

(تاليف: دکتر علي احمدي و همکاران، انتشارات: توليد دانش،

تکنیک‏های تدوین استراتژی‏های وظیفه‏ای

در اين فصل نويسنده برخي از مدل‌ها و تکنيک‌هاي تدوين استراتژي در سطح کارکردها يا وظايف سازماني ارائه نموده است. روش‌ها و تکنيک‌هاي ارائه شده مربوط به حوزه بازاريابي و مالي مي‌شود. در زمينه بازاريابي مدل‌هاي پنج P ، مدل تجزيه و تحليل پايمز، مدل ارزش – هزينه (مشتري)، مدل ماتريس محصول / بازار، ماتريس رشد آنسوف و در زمينه مالي ماتريس استراتژي‌هاي مالي معرفي شده‌اند.

 

مدل پنجC  پنجP

این مدل یک چک‏ لیست را در بررسی و شناخت نیازها و انتظارات مشتریان و محیطی که در آن بسر می‏برند و روش چگونگی برآورده شدن انتظارات آنها توسط شرکت و رقبا ایفا می‏کند. مدل پنجC و پنجP ابزار مناسبی برای مقایسه‏ی رقبا، وضع جاری شرکت و وضع مطلوبی که شرکت قصد دارد در آینده به آن دست یابد، محسوب می‏شود. بدین منظور مشخص شدن شکاف و فاصله‏ی بین وضع موجود و وضع مطلوب نشان‏دهنده‏ی مقدار تغییری است که باید اعمال شود.  (عناصر اين مدل در جدول ص 400 معرفي شده است)

 

مدل تجزیه و تحلیل پایمز (PIMS ) و ارزیابی استراتژی‏های وظیفه‏ی بازاریابی

تکنیک تجزیه و تحلیل پایمز جهت بررسی تاثیر استراتژی بازاریابی بر سودآوری استفاده می‏شود. این تکنیک سعی در بیان و بررسی رابطه‏ای بین استراتژی‏های بازاریابی موسسات بخصوص استراتژی‏های سهم بازار با برگشت سرمایه دارد.

هدف اساسی این روش که از طرف مدرسه‏ی بازاریابی تجاری هاروارد برای موسساتی که تحت شرایط متفاوت در حوزه‏های فعالیت گوناگون رقابت می‏کنند، توسعه داده شده، عبارت است از فراهم ساختن معلومات و اطلاعات مربوط به سودآوری مورد انتظار و سایر اهداف آن و ارائه‏ی این معلومات و اطلاعات جهت استفاده در برنامه‏ریزی استراتژیک. در اين مدل تاثير پنج عامل زير بر سودآوري تحليل شده است که عبارتند از: (جزييات از متن کتاب بطور کامل مطالعه شود)

•          تاثیر سهم بازار بر روی سودآوری

•          تاثير کیفیت کالا و خدمات بر سودآوري

•          تاثير هزینه‏های تحقیق و توسعه بر سودآوري

•          تاثير یکپارچه شدن عمودی بر سودآوري

 

مدل ارزش- مشتری (HPV & LDC)

در تدوین استراتژی رقابتی پیش از هر چیز لازم است تا موقعیت هریک از محصولات در بازار رقابتی مشخص شود. تمام محصولات (جدید و موجود) در بازار و در ذهن خریداران دارای موضع و جایگاهی خاص هستند. موضع و جایگاه محصولات را می‏توان به نحوه‏ی ادراک مصرف‏کنندگان از آن محصولات در مقایسه با ادراک آنها از محصولات رقیب نسبت داد. در واقع، در عرصه‏ی رقابت، دو گزینه‏ی اصلی در مقابل سازمان‏ها قرار دارد: کسب بالاترین سطح ارزش ذهنی (HPV) و دستیابی به پایین‏ترین سطح هزینه‏های تولید (LDC) در عمل و واقعیت اکثر موسسات و اکثر سازمان‏ها سعی می‏کنند تا حدودی به هردو عامل دست یابند.

مشتریان غالبا به سوی محصولاتی گرایش دارند که ارزش بیشتری را با قیمت کمتری برای آنها فراهم سازد. لازم است تا ابعاد مهم ارزش‏آفرینی هر محصول مشخص شود و بر عاملی که از نظر مشتریان دارای اهمیت ویژه‏ای می‏باشند، تاکید شود.

نمودار ارزش- مشتری که تکنیکی است در جهت شناسایی موقعیت کالا در بازار، پس از تعیین موقعیت کالا، می‏توان دو استراتژی را برای رقابت برگزید. هر کالا می‏تواند بازارهای هدف گوناگونی داشته‏باشد. چنانچه در یک بازار هدف، قیمت کمتر در اولویت باشد، باید در سیاست‏های قیمت‏گذاری دقت شود و اگر در یک بازار هدف دیگر، برخی ارزش‏ها از اهمیت بیشتری برخوردار باشند، باید به سوی تامین آنها حرکت کرد. در بسیاری از بازارها، غالبا کاهش قیمت‏ها و افزایش ارزش برای مشتریان یک استراتژی موفق می‏باشد. 

نمودار ارزش- مشتری نموداری است که در آن می‏توان موقعیت محصول خود و هریک از رقبا را در نظر خریداران به نمایش گذاشت و به کمک این نمودار نشان داد که مشتریان ترجیح می‏دهند که موضع محصول مورد نظر آنان در کجا تثبیت شود. (شکل 10-1 ص 406 بطور دقيق ملاحظه شود)

 

مدل ماتریس محصول/ بازار

هدف این تکنیک از نظر جورج استینر و همکاران وی که آن را به شکل ماتریس طراحی کردند، نشان دادن رابطه‏ی موجود بین محصولات و خدمات عمده سازمان‏ها با بخش‏های مشخص از بازار است. تکمیل ماترسی محصول/ بازار مستلزم شناسایی و توافق روی محصولات و خدمات تولیدی شرکت و نیز بخش‏های مختلف بازار، در حال حاصر و آینده است. (شکل‌هاي ص 313 را مطالعه نماييد)

 

ماتریس رشد آنسوف

در واقع ماتریس آنسوف به استراتژیست‏ها کمک می‏کند تا مشخص نمایند که موسسه به کدام حیطه و حوزه روی خواهد آورد. (شکل ص 414)

انواع استراتژي‌هاي پيشنهادي در اين ماتريس عبارتند از:

•          استراتژي نفوذ در بازار (محصول فعلي در بازار فعلي)

•          استراتژي توسعه محصول (محصول جديد براي بازار فعلي)

•          استراتژي توسعه بازار (محصول فعلي براي بازار جديد)

•          استراتژي تنوع (محصول جديد در بازار جديد)

ماتریس رشد آنسوف تعیین می‏کند که موسسه با وارد شدن به حوزه‏های فعالیتی کاملا جداگانه از کالا و بازار فعلی، می‏تواند استراتژی‏های خود را تا حد معینی وابسته به کالا و یا بازارهایی که از گذشته دارا بوده انتخاب کند. یا به عبارتی هر کالایی که نتواند در ماهیت ستاره قرار گیرد و یا طراح‏های مربوط به بازار/ کالا در این موسسه موفقیت‏آمیز نباشد، در این حالت برای وضعیت موجود استراتژی خروج و برای وضعیت جدید استراتژی ورود ضروری است.

 

مدل ماتریس استراتژی‏های مالی

ماتریس مالی، که ماتریس دو بعدی است، گزینه‏های استراتژیک مالی را که یک شرکت با آنها مواجه است مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‏دهد. ساختار این ماتریس به نحوی است که با استفاده از دو متغیر نقدینگی و ارزش می‏تواند چهار منطقه و یا گزینه استراتژی مالی را که هر شرکتی با آنها روبروست، ترسیم نماید. اين گزينه‌ها عبارتند از:

•          کاهش سرمايه‌گذاري (نقدينگي ضعيف و ارزش منفي)

•          افزايش مالي (نقدينگي ضعيف و ارزش مثبت)

•          تجديد ساختار سرمايه (نقدينگي غني و ارزش منفي)

•          تجديد سرمايه‌گذاري (نقدينگي غني و ارزش مثبت)