خلاصه فصل اول کتاب نگرشي جامع بر مديريت استراتژيک
خلاصه فصل اول کتاب نگرشي جامع بر مديريت استراتژيک
(تاليف: دکتر علي احمدي و همکاران، انتشارات: توليد دانش، تهيه کننده: فرشيد حسيني)
تاريخچه و سير تحول برنامه ريزي
در فصل اول سه بحت سير تکاملي برنامهريزي، انواع گرايشهاي برنامهريزي و انواع روشهاي برنامهريزي معرفي شده است. نکات مهم هريک از اين سه موضوع در ادامه ارائه شده است.
سير تكاملي برنامهريزي
با نگرشي تاريخي دوران تکاملي برنامهريزي به سه دوره زير تقسيم ميشود:
1) محصول گرايي
2) بازارگرايي
3) فراصنعتي
مشخصات و ويژگيهاي هر دوره از (جداول صفحات 3 و 4) مطالعه شود.
· براساس نظر آنسوف ظهور بازارگرايي پس از جنگ جهاني دوم با اشباع بازارهاي مصرف به اوج خود رسيد و مقدمهاي براي ظهور و رواج ادبيات برنامهريزي استراتژيک بود.
· ويژگيهاي زماني هريک از دورههاي مختلف منجر به شکلگيري گرايشهاي مختلف برنامهريزي شد.
انواع گرايشهاي برنامهريزي
· ارتجاعي (Reactive ) : گذشته نگر
· غيرفعال (Inactive): حال
· فعال (Proactive): آينده
· تعاملي (Interactive): در نظر گرفتن گذشته / حال و آينده
گرايش ارتجاعي يا گرايش به گذشته
ويژگي کليدي اين گرايش تمايل به گذشته است. گذشتهگرايان وضعيت گذشته را بر حال و آينده ترجيح ميدهند و اعتقاد دارند با گذشت زمان جريان امور بدتر ميشود. ويژگي اين گونه افراد عبارتند از:
مقاومت در برابر تغيير
• بازگشت به زمان گذشته
• اقدام براي خنثيکردن تغيير
• اعتقاد راسخ به تجربه و جريانات تاريخي و اتکا بر شکل سازماني قديمي و سلسله مراتب استبداي پدرمابانه
• در نظر گرفتن سازمان بعنوان ماشيني که بايد روغنکاري شود
• روش مديريت از بالا به پايين و مکانيزم برنامهريزي پايين به بالا
• برخورد با مسالهها بصورت جداگانه نه سيستمي
اين گرايش سه جاذبه پر اهميت دارد
• احترام به تاريخ : آموختن از تاريخ
• گرايش به مداومت و دوري از تغيير ناگهاني
• ايجاد احساس امنيت در افراد تحت تاثير
گرايش غيرفعال (گرايش به حال)
ويژگي اصلي اين گرايش تمرکز بر زمان حال است . هدف اصلي اين گرايش بقا و ثبات است. ساير ويژگيهاي اين گرايش عبارتند از:
• رضايت به حال
• بدون علاقه به بازگشت
• بدون علاقه به بازگشت تغيير
• دخالت در جريان امور به ندرت نتايج را بهبود مي دهد.
گرايش فعال يا آيندهگرايي : سبك فراگير مديريتي
گرايش غالب و فراگير فعلي محسوب ميشود. طرفداران اين مکتب متعتقدند که آينده بهتر از حال و گذشته است و تلاش براي شتاب به تغيير و استفاده از فرصتها دارند. اين افراد سوار بر موج به دنبال موج پيش آهنگ جستجو ميکنند. فعالان مانند ارتجاعيون معتقدند که تكنولوژي عامل تغيير (اصلي) تغيير است. هدف اصلي اين افراد رشد يعني بزرگ و بزرگتر شدن است. ساير ويژگيهاي اين گرايش عبارتند از:
• استفاده از روش هاي علمي كمي و مقداري
• تأكيد بر آزمايش به جاي تجربه
• تأكيد بر خلاقيت
• كاهش يا اجتناب از تهديدات / استفاده از فرصت ها (از دست دادن فرصت ها)
• سبك برنامه ريزي از بالا به پائين
• آرمانگرايانه (شکار فرصتها) : برنامهريزي براي آينده نه برنامهريزي آينده
• تلاش براي تغيير در درون سيستم نه تغيير خود سيستم يا محيط آن
گرايش تعاملي
سرچشمه اين گرايش كوشش آگاهانه براي شناخت مديريت و برنامهريزي است که ريشه در عصر سيستمها دارد. طرافداران اين گرايش معتقد به ساخت آينده هستند. در اين گرايش برنامهريزي يعني طراحي آينده دلخواه و ابداع راههاي پديدآوردن آن است. ويژگيهاي مهم اين گرايش عبارتند از:
• آينده تحت تأثير آفرينندگي است ( طراحي آينده دلخواه و ابداع راههاي پديد آوردن)
• نقش غالب خلاقيت و كارآفريني
• ايجاد فرصتها نه فقط استفاده از آنها
• جلوگيري از تهديدات نه فقط مقابله با آنها
• طراحي سيستم براي افزايش توانمندي يادگيري، انعطافپذيري و پويايي
• تعاملگرايان بنيادگرا هستند يعني نه فقط به دنبال تغيير روبناها بلکه دنبال تغيير زيربناها هستند. يعني تلاش ميکنند تا جهت موج را تغيير دهند.
برنامهريزان با گرايش تعاملي اهداف زير را دنبال ميکنند:
1) كوتاه مدت
2) ميان مدت
3) بلند مدت
4) آرمان ها (ايدهالها)
توجه : براي مطالعه ويژگيهاي انواع گرايشهاي برنامهريزي جدول 1-5 صفحه 11 مطالعه شود.
انواع روشهاي برنامهريزي
1) بودجه بندي Budgeting
روشهاي بودجهبندي به دليل ضرورت ايجاد سيستمهاي كنترلي و برنامهريزي در نظامهاي مديريت علمي توسعه پيدا کرد.
2) برنامهريزي عملياتي Operational Planning
هدف از برنامهريزي عملياتي دستيابي به هماهنگي و كنترل بهتر فعاليتهاي شركت است. در برنامهريزي عملياتي با تاکيد بر ارزش پول، اقدامات مالي سازمان بطور دقيق و ساليانه طرحريزي ميشود. مشکلات اين روش عبارتند از:
• عدم امكان برنامهريزي در بلندمدت
• خطر خردنگري و
• نزديك بيني بيش از حد
3) برنامه ريزي (كوتاه مدت/ميان مدت/بلند مدت)
براي رفع مشکلات برنامهريزي بودجه و عمليات در ارائه افق بلندمدت توسعه يافت. تاکيد اين روش "برنامهريزي مبتني بر طول زمان" است. در اين روش آينده در دورههاي کوتاه، ميان و بلندمدت براساس روند گذشته پيشبيني ميشود. فرض اصلي اين روش ثبات محيط در طول دوره برنامهريزي است.
• مفروضات اين روش
• پيش بيني آينده براساس روند گذشته
• ثبات و اعتبار روش و تابع پيشبيني محيط
جدول 1-6 صفحه 15 و شکل 1-1 صفحه 16 مطالعه شود.
4) برنامهريزي غلتان Rolling Planning
با حرکت از محيط ايستا به محيط پويا و پيچيده اعتبار برنامهريزي ايستا از دست ميرود. بر اين اساس ضرورت توجه به تغييرات محيطي و تحولات عوامل تأثيرگذار (داخلي و خارجي) باعث ايجاد ضرورت بازنگري، چرخش و غلتش در برنامه را ايجاد ميکند. برنامههاي غلتان (برنامههايي که بطور دورهاي مورد بازنگري قرار ميگيرند) باعث ميشوند تا همواره بطور متناسب با شرايط روز و با آگاهي از تغييرات پيراموني به تصميمسازي، شکار فرصتها و اتخاذ استراتژي پرداخت.
5) برنامه ريزي براي SBU
پس از جنگ جهاني دوم و با شکلگيري سازمانهاي بزرگ، شيوههاي مديريتي متمرکز بحرانهاي جدي كنترل و هماهنگي در اين سازمانها را ايجاد کرد. براي مثال كندي عمليات تصميمگيري، پيچيدگي عمليات هماهنگي، کاهش، كاهش توان تحرك و عدم كارايي در پاسخ به تغييرات محيطي از اين مشکلات بودند. براي رفع مشکل به سازمانهاي کوچکتر شکسته ميشوند. هريک از اين سازمانهاي کوچک يک واحد کسب و کاري استراتژيک يا SBU ناميده ميشود. اينها مجموعههاي کوچکتر، خودمختار و مستقل و بعنوان مراکز سودآور تعريف ميشوند که به دلايل پيچيدگي کمتر سازماني و مديريتي امکان برنامهريزي کاراتر براي آنها فراهم ميشود.
6) برنامهريزي در سطح کسب و کار
اين سطح از برنامهريزي در سطح يك بنگاه (مجموعه اي از SBU ها) و با هدف ايجاد همگرايي بين اهداف و عملكردها و دستيابي به همافزايي (سينرژي) در سطح کل بنگاه مورد استفاده قرار ميگيرد.
7) برنامهريزي مشارکتي و تعاملي
اين روش وابسته به اصول زير است
• مشاركت که اشاره دارد به : آرمان و هدف مشترك بين اعضاي سازمان و مشاركت مدير و كاركنان در سازمان
• مداومت که اشاره دارد به : بررسي مداوم آمار برنامهای (مورد انتظار) و مفروضات بنيادي برنامه و اصلاح در صورت نياز
• هماهنگي که اشاره دارد به : برنامهريزي براي واحدها بصورت هماهنگ و وجود ارتباط اطلاعاتي بين واحدها
• كل نگري که اشاره دارد به : تركيب اصل هماهنگي و ادغام (برنامهريزي وابسته به هم) براي تمامي سطوح و ردههاي سيستم (سازمان)
مراحل برنامه ريزي تعاملي
1) نظم بخشيدن به آشفتگي : (فرصت ها و تهديدات)
2) برنامه ريزي : هدف ها (طراحي آينده دلخواه)
3) برنامهريزي وسيلهها : راه رسيدن به هدف
4) برنامهريزي منابع
5) طرح، اجرا و كنترل
8) مديريت استراتژيك (دهه 1970)
با هدف ايجاد هماهنگي و انسجام بيشتر در اهداف و برنامههاي سازمان و اطمينان از اجرا و پيادهسازي طرحها ظهور کرده است. مديريت استراتژيك براي تشريح فرايند تصميمگيري و اجرا مورد استفاده قرار ميگيرد. مديريت استراتژيک عبارت است از جريان تصميمها و فعاليتهايي كه منجر به ايجاد يك يا چند استراتژي مؤثر براي نيل به اهداف شود. فراگرد مديريت استراتژيک در شکل زير نشان داده شده است.
در فراگرد مديريت استراتژيک بايد به چهار عامل زير توجه داشت:
• محيط اجراي برنامه (ارتباطات و سازگاري)
• استراتژي و برنامه ها (اهداف، راهبردها، سياست ها و طرح هاي عملي)
• ساختار سازماني (وظايف، حدود مسئوليت ها و اختيارات، سيستم كنترل)
• فرايند ارتباطات درون سازماني
9) بصيرت و تفكر استراتژيك (بينش) (Strategic Thought & Vision)
بينش يا چشمانداز عبارت است از آيندهاي واقعگرايانه، محققالوقوع و جذاب براي سازمان يا بيان صريح سرنوشتي كه سازمان بايد به سمت آن حركت كند. آيندهاي كه موفقيت آميزتر و مطلوبتر از وضعيت فعلي باشد. خروجي فرايند برنامهريزي استراتژيک بدون چشمانداز و بينش فقط يک برنامه است اما در صورت وجود تفکر و بينش استراتژيک خروجي ان يک استراتژي خلاق خواهد بود. عناصر تفکر استراتژيک در شکل 4-1 صفحه 24 مطالعه شود.
10) مديريت تغيير
پيچيدگي ارتباطات بين اجزاء نرم نظامهاي مديريتي
عدم كارايي ابزارهاي سنتي در پاسخ به الزامات چنين محيطهايي
ذينفعان + كاركنان : مساله مقاومت در برابر تغيير
11) مديريت دانش
موج بعدي تحولات در عرصههاي مختلف از دانش و آگاهي نشات ميگيرد. لذا مديريت ارزشمندترين دارايي سازمان يعني دانش مستلزم اتخاذ استراتژي و مديريت اصولي است. ويژگيهاي کسب و كار مبتني بر دانش در صفحه 25 مطالعه شود.
12) سازمان استراتژيست / سازمان يادگيرنده
يادگيري زودتر و سريعتر از رقبا تنها راه شركتها براي دستيابي به مزيت رقابتي و حفظ و توسعه آن است. سرعت تحولات بالا موجب پايين آمدن كارايي برنامه شده و نياز به بلوغ کل سازمان و سيستمهاي سازماني براي پاسخگويي بلادرنگ را روشن ساخته است. يادگيري فرايندي جمعي است كه تأثيري عميق و بلندمدت بر عملكرد سازمان دارد.
قواعد سازمان هاي يادگيرنده
1) مهارتها / تواناييهاي شخصي
2) الگوها / مدلهاي ذهني
3) ديدگاه / چشم انداز مشترک
4) آموزش تيمي (گروهي)
5) تفكر سيستمي : شيوه تفکر در باره پديدهها و روابط علت معلولي بين آنها
13) برنامه ريزي مبتني بر ارزش
نگرش برنامهريزي و مديريت برمبناي ارزشها در برنامهريزي به تعاملات محيطي و ساختن محيط بهگونهاي كه مطلوب نظام ارزشي حاكم باشد توجه دارد. ارزش از ديدگاه ذينفعان و متاثر از باورها، جهانبيني و ايدئولوژي مورد پذيرش آنان شکل ميگيرد.
14) شكل گيري استراتژي مبتني بر استفاده از منابع ديگران (سازمانهاي مجازي)
با گسترش فناوري اطلاعات و امكان بهره برداري از منابع ديگران ايجاد سازمانهاي مجازي را فراهم کرده است.