خلاصه فصل دوم کتاب نگرشي جامع بر مديريت استراتژيک
خلاصه فصل دوم کتاب نگرشي جامع بر مديريت استراتژيک
(تاليف: دکتر علي احمدي و همکاران، انتشارات: توليد دانش، تهيه کننده: فرشيد حسيني)
استراتژي و انواع آن
در اين فصل سعي شده است تا استراتژي از ديدگاههاي مختلف تعريف شده و انواع آن معرفي شود. بخش اول فصل به تعاريف استراتژي و بخش دوم فصل به انواع استراتژي ميپردازد.
تعاريف استراتژي
مينتز برگ براي تعريف استراتژي پنج ديدگاه را مطرح مي كند که عبارتند از:
1. استراتژي بعنوان طرح
2. استراتژي بعنوان نيرنگ
3. استراتژي بعنوان الگو
4. استراتژي بعنوان موقعيت
5. استراتژي بعنوان نگرش
جزييات هريک از تعاريف در ادامه ارائه شده است:
1. استراتژي بعنوان طرح (Plan)
در اين تعريف استراتژي يعني نوعي كار آگاهانه و يا مجموعهاي از رهنمودها كه براي مقابله با وضعيت و يا رخدادي خاص در آينده پيش بيني ميشود. براساس اين تعريف استراتژيها داراي دو ويژگي اساسياند:
• استراتژي ها پيشاپيش نسبت به اتفاقات ساخته مي شوند.
• توسعه آنها آگاهانه و هدفمند است.
2. استراتژي بعنوان نيرنگ (Ploy)
استراتژي ضمن اينكه مفاهيم مطرح در تعريف قبل را دارا است، داراي ويژگي خاصي است كه منجر به نيرنگ و مانوري زيركانه در مقابل رقبا ميشود.
3. استراتژي بعنوان الگو (Pattern)
براساس اين تعريف، بدنبال توسعه استراتژي – كه ميتواند بصورت طرح يا نيرنگ باشد- مهمترين كار، محققسازي استراتژيها است. لذا در اين تعريف استراتژي الگويي در جريان تصميمات است. اين تعريف براي عملياتي نمودن استراتژيها ابداع شده است. براساس استراتژي بايد دربرگيرنده كليه حركت ها و عملكردهاي سازمان براي دستيابي و محقق سازي طرحها و نيرنگها نيز باشد.
4. استراتژي بعنوان موقعيت (Position)
استراتژي يك موقعيت است؛ خصوصا" وسيلهاي براي قرار دادن سازمان در جايي كه نظريه پردازان سازمان مايلند آن را «محيط» بنامند. در اين ديدگاه استراتژي يك نيروي ميانجي و يا هماهنگ كننده بين سازمان و محيطاش – يا به عبارتي بين موقعيت دروني و بيروني – محسوب ميشود.
5. استراتژي بعنوان نگرش (ديدگاه) (Perspective)
اين تعريف به درون سازمان توجه دارد. در استراتژي بعنوان نگرش نه تنها محتوي استراتژي يك موقعيت منتخب در محيط (تعريف استراتژي بعنوان يك موقعيت) را دربر ميگيرند بلكه از روشي عميق و ريشهدار براي درك جهان اطراف تشكيل شده است.
انواع استراتژي بر مبناي ميزان آزادي عمل رهبران سازماني در شكلگيري استراتژي
استراتژي معمولاً بصورت طرحي كه رهبري هر سازماني براي آينده دارد تعريف ميشود. شكل گيري استراتژي نيز يك روند تحليلي شامل تعيين اهداف درازمدت و طرحهاي عملي در هر سازمان تلقي ميشود.
استراتژي يعني "الگويي در جرياني از اقدامات و فعاليتها" يا A pattern in a stream of Actins
براي تحليل انواع استراتژي ميتوان از الگوي نظري مينتزبرگ استفاده نمود. اين الگو در شکل زير نشان داده شده است. در اين الگو ممکن است بين استراتژي که قصد انجام آن وجود دارد و استراتژي که واقعا محقق شده (انجام شده) تفاوت وجود داشته باشد. براين اساس چند نوع استراتژي قابل تشخيص است که عبارتند از:
• استراتژي مدبرانه : استراتژيهايي كه قصد اجرا / انجامشان را داريم. براي اينكه استراتژي محقق شده (توجه كنيد استراتژي يعني الگوي اقدامات) دقيقا" براساس آنچه قصد شده است، شكل گرفته باشد؛ حداقل سه شرط لازم است:
• اول- اهداف كاملا" روشن، مشخص و انتشار يافته باشد (عدم وجود شك نسبت به آنچه قصد شده است)
• دوم- پذيرش و قبول اهداف بين همه افراد سازمان (اهداف مشترك)
• سوم- اهداف جمعي دقيقا" همانطور كه مدنظر بوده و قصد شده پياده شوند. (عدم دخالت هيچ نيروي خارجي يعني بتوان تأثيرات محيطي را دقيقا" پيش بيني و كاملا" بي اثر نمود يا آنها را تحت كنترل كامل سازمان درآورد.)
• استرتژي (اضطراري) پديدار شده : براي اينكه يك استراتژي صددرصد اضطراري باشد بايد ترتيب و نظمي عاري از نيات و اراده رهبران سازمان در آن وجود داشته باشد. در اين حالت محيط الگوهاي عملي خود را به سازمان ها تحميل ميكند.
دو حالت فوق دو سر يك طيف قرار ميگيرند كه استراتژيهاي دنياي واقعي بين اين دو قرار ميگيرند. براساس اين مفهوم استراتژي را ميتوان به صورت زير دستهبندي کرد.
1. استراتژيهاي از قبل برنامه ريزي شده (Pre Planed Strategies )
در اين نوع استراتژي طراحي اهداف روشن و شفاف همراه با کنترل رسمي به منظور اطمينان از تحقق آنها در يک محيط با ثبات و قابل پيشبيني مطرح است. در اين نوع استراتژیها رهبران در مركز قدرت و تصميم گيري، اهداف خود را تا حد امكان دقيقا" فرموله كرده و پس از آن در پي اجرا و پياده شده آنها – ترجمه آنها به زبان عمل جمعي با حداقل انحراف- برميآيند. اين استراتژيها در سازمانهايي كه نيرو و منابع خود را مصروف مأموريتهاي مهم و خاص نمايند و نميتوانند محيط ناپايدار را تحمل نمايند بيشتر يافت ميشوند.
2. استراتژي كارآفرين Entrepreneurial strategy
فردي كه كنترل و اختيار سازمان را در دست دارد (معمولا" مالك يا مؤسس شركت) ديدگاهها و عقايد خود را در مديريت آن اعمال ميكند. اين دسته از استراتژيها در سازمانهاي تازه تأسيس و يا كوچك كه قادرند براحتي جايگاه خود را در محيط بيابند، مشاهده ميشود. درواقع پيدا كردن جايگاه حقيقي هر سازمان در محيط، خود بخش مهمي از اهداف اين نوع سازمانها را تشكيل ميدهد.
اين نوع استراتژيها در سازمانهاي بزرگتر – مخصوصا" در شرايط بحران- كه كليه كاركنان مايلند دستورات يك نفر را بعنوان رهبري كه داراي افكار و اهداف مشخصي است اجرا نمايند، نيز مشاهده ميشود.
با وجود اينكه در اين نوع استراتژيها اهداف و مقاصدي وجود دارد، اما آنها بيشتر اهداف شخصي فرد كارآفرين يا رهبر است كه نيازي به تشريح دقيق آنها نميبيند.
اين نوع از استراتژي ها از دو جنبه ميتوانند خصيصه اضطراري بخود بگيرند:
1. هر ديدگاه فقط حس كلي و جهت حركت را نشان ميدهد و فضا براي انجام تغييرات و تعديلات وجود دارد.
2. از آنجا كه ديدگاه رئيس سازمان، يك امر شخصي است، امكان تغيير كامل آن وجود دارد.
در واقع اين خاصيت تعديل پذير است كه استراتژي كارآفرين را از استراتژي از پيش طراحي شده متمايز ميكند.
3. استراتژي ايدئولوژيكي Ideological :
وقتي كه اعضاي يك سازمان داراي يك ديدگاه مشتركند و بطور جدي از آن پشتيباني ميكنند، بطوريكه آن را شبيه به يك ايدئولوژي مورد تعقيب قرار ميدهند، احتمال اينكه آن را در الگوهاي رفتاري خود بروز دهند نيز بسيار زياد است. در اين صورت ميتوان از آن الگوهاي رفتاري يك استراتژي روشن و مشخص استنباط نمود كه به اين نوع استراتژي، استراتژي ايدئولوژيكي ميگويند.
استراتژي هاي كارآفرين و از پيش طراحي شده از يك مركز صادر ميشوند و پس از آن با دلسردي توسط تك تك افراد پذيرفته ميشوند، در حالي كه استراتژي ايدئولوژيكي از طرف اعضا به راحتي پذيرفته ميشود. از طرف ديگر تعديل و تغيير اهداف در اين استراتژي سختتر از استراتژي كارآفرين و از پيش طراحي شده است.
4. استراتژي چتري يا پوششي
رهبراني که فقط کنترل جزيي روي کارکنان دارند ممکن است از استراتژي چتري يا پوششي استفاده کنند. به نکات زير در اين مورد توجه نماييد:
• محيط بسيار پيچيده و متغير همراه با كنترل جزئي رهبر بر سازمان و كاركنان در اين چهارچوب منجر به ترسيم خطوط كلي و تعيين حدود و ثغورها و اجازه به افراد براي مانور در اين محدوده ميشود.
• محيط پيچيده و غيرقابل پيشبيني مستلزم عکسالعمل کارکنان در برابر تغييرات است. اين امکان نيازمند عدم تمرکز (تعيين چهارچوبها از سوي رهبر) و حرکت در درون اين چهارچوبها است. در واقع استراتژيها آزاداند در درون اين چهارچوبها رخ دهند.
البته لازم است توجه داشت که کليه رفتارها و عوامل استراتژيک در اين حالت نيز به نوعي تحت کنترل رهبري قرار دارند. زماني که رهبري قدرت هدايت و کنترل داشته باشد استراتژي به سمت استراتژي از پيش طراحي شده يا کارآفرين حرکت ميکند و زماني که اين توانايي را نداشته باشد به سمت استراتژي اضطراري ميرود.
زمان مشاهده انحراف، رهبر (مديريت متمرکز) ميتواند واکنشهاي زير را بروز دهد:
• جلوي آنرا بگيرد
• آن را ناديده بگيرد
• ديدگاههاي خود را با آن تعديل يا تنظيم نمايد. در اين حالت بيشترين و موثرترين يادگيري استراتژيک رخ ميدهد.
5. استراتژي فرايندي Process
همانند استراتژي چتري است اما با اين تفاوت که در اينجا صحبت از رهبري در سازماني است که ديگر اعضا نيز داراي بصيرت و انديشه ژرفي در مورد چگونگي و حاصل کار هستند. شرايط شکلگيري استراتژي فرايندي در شکل زير خلاصه شده است:
سازمانهاي تفکيک شده بطور معمول از استراتژيهاي فرايندي استفاده ميکنند.
6. استراتژيهاي منفصل (Unconnected strategy)
در اين نوع استراتژي يك قسمت از سازمان يا يك واحد فرعي و حتي بعضي اوقات يك فرد مستقل و واحد فقط بخاطر اينكه ارتباط ضعيفي با بقيه دارد، ميتواند با تعميق و بصيرت كافي الگوي مورد نياز خود در جريان عمل را تحقق بخشد.
در استراتژي منفصل بيشتر انتظار ميرود گروهها و سازمانها خبره و کارشناس رشد و نمو يابند که حاکي از پيچيدگي محيط و نياز به کنترل پذيرش آزادي عمل بعضي افراد يا بخشها در سازمان است.
7. استراتژي اجماعي (Consensus strategy) يك استراتژي اضطراري
در اين نوع استراتژي اعضاء سازمان بطور طبيعي درمورد يك الگو و موضوع به توافق ميرسند، بطوري كه آن مطلب در سازمان بدون نياز به كنترل يا هدايت مركزي، تبديل به يك اصل ميشود.
• اين استراتژي برخلاف استراتژي ايدئولوژيکي که در آن توافق حول يک سيستم عقيدتي صورت ميگيرد، يک ديدگاه کلي و غيرمنتظره است که افراد با استفاده از بينشي که از تجارب گذشته و شرايط محيطي بدست آوردهاند، روي آن سازش کرده و نهايتاً بعنوان استراتژي برميگزينند.
• اين استراتژي بيشتر برگرفته از عمل جمعي است تا اينکه مبتني بر نيات و اهداف جمعي باشد
8. استراتژيهاي تحميلي (Imposed strategy)
در تمام استراتژيهاي قبلي محيط مورد توجه بوده ولي تأثير آن بر استراتژي كنترل شده است. در حاليكه استراتژيهايي هستند كه ميتوانند از بيرون تحميل شوند. يعني ممكن است محيط، عليرغم وجود كنترل مركزي، مستقيما" سازمان را وادار به قبول الگوهاي خود نمايد. اين زماني است که محيط بسادگي با محدود کردن راههاي انتخاب سازمان بطور مستقيم استراتژيهاي خود را بر آن تحميل ميکند.
ساير نکات مورد توجه در اين فصل که بهتر است از روي کتاب مطالعه شود:
• شکل هر يک از انواع استراتژيها از شکل 2-2 تا 2-10
• جدول 1-2 صفحه 56
بخش مروري بر انواع استراتژيها